نخستین هماندیشی تخصصی"آینده
رسانه در چهل سال دوم انقلاب اسلامی روز دوشنبه20 بهمن
ماه از ساعت 10 الی 11:30در دفتر مطالعات و برنامهریزی رسانهها به صورت
ویدئو کنفرانس برگزار شد.
این نشست که با حضور آقایان: دکتر
امید جهانشاهی؛پژوهشگر رسانه،مسعود ابراهیمی؛ مدیرمسئول سایت خبری رکنا،کامبیز
نوروزی، حقوقدان، نایب رئیس انجمن صنفی روزنامهنگاران استان تهران و دکتر گیتا
علیآبادی؛ مدیر کل دفتر مطالعات و برنامهریزی رسانههابرگزار شد. در این نشست
محورهایی همچون :بررسی جایگاه رسانه در چهل سال دوم انقلاب اسلامی، رسانه و استحکام ساخت درونی انقلاب اسلامی،
کندوکاو و بررسی راهکارهای هوشمندانه برای رسانه در آینده ، رسانه و آسیب تحریف
مبانی انقلاب اسلامی و آینده رسانهها و ضرورت توجه به مسائل حقوقی رسانهها مورد
بحث و بررسی قرار گرفت.
در ابتدای نشست دکتر گیتا علیآبادی؛
مدیر کل دفتر مطالعات و برنامهریزی رسانهها ضمن خوش آمدگویی به مهمانان نشست
اظهار داشت:از مجموع نشستهای
برگزار شده دفتر مطالعات و برنامهریزی رسانهها، این ویدئو کنفرانس را به موضوع
آینده رسانه در چهل سال دوم انقلاب اسلامی اختصاص دادهایم. با توجه به گذشت چهل و
دو سال از انقلاب، از ابعاد رسانهای، ارتباطی، حوزه دانشگاهی و حقوقی و تغییرات
رسانه از قالب قدیمی و کهنه و نوشتاری به ابزار و تکنولوژی نوین ارتباطی همچون
گوشی و ... موضوع را مورد بحث و بررسی قرار خواهیم داد و سعی داریم تأثیرات این
ابزار و تکنولوژی را بر آینده رسانهاری ارزیابی کنیم.
اولین
سخنران این نشست دکتر امید
جهانشاهی؛پژوهشگر رسانه گفت:
در
مورد بحث آینده رسانهها بهنظرم میرسد که در 40 سال دوم انقلاب و رسانههای کشور
دو مسئله مهم وجود دارد. 1. مدیریت دیجیتالی شدن رسانهها و 2. برندینگ و مدیریت
برند رسانهها.
تحولات
رسانه که بعد از اینترنت اتفاق افتاد به خصوص در حوزه رسانههای اجتماعی صنعت
رسانه را دگرگون کرده که از آن به انقلاب دیجیتال تعبیر و با انقلاب صنعت دیجیتال
قیاس میشود و نشان میدهد که همه رسانهها باید وارد پاراداریم جدید شوند و آن
پارادایم دیجیتالی شدن و درک مختصات و مقتضیات جامعه شبکهای است. کاستلز میگوید
که بعد از جامعه شبکهای همه مفاهیم باید از نو تعریف شوند. یکی از مشکلاتی که با
آن مواجهیم و باید نسبت به آن بازنگری داشته باشیم، سیاستهای کلی در قبال رسانههای
اجتماعی است که باید بازنگری شوند. مباحثی که ورود سازمانهای رسانهای به رسانههای
اجتماعی و جهانی را تا ایجاد پلتفرم بومی، منع میکند، صحیح نیست. واقعیت این است
که اینستاگرام حدود 50 درصد ترافیک اینترنت کشور را به خود اختصاص داده است. پس
باید در قبال رسانههای اجتماعی سیاستهای واقعبینانهای داشته باشیم و یک حضور
پررنگ و جدی برندهای رسانهای کشور را در رسانههای اجتماعی شاهد باشیم. تحولاتی
که در صنعت رسانه اتفاق میافتد نشان میدهد که آینده رسانه اینترنت است و در چهل
سال دوم اگر مدیریت دیجیتالی شدن محقق نشود، نهتنها روزنامهها، بلکه تلویزیون هم
آیندهای نخواهد داشت. گزارشهای روندپژوهی صنعت رسانه همگی حاکی از این است که در
آینده تلویزیون هم در مقابل اینترنت، شکست خواهد خورد، چه برسد به رسانههای چاپی
که تکلیفشان روشن است. ریچارد واتسون، آیندهپژوه معروف، کتابی تحتعنوان پروندههای
آینده دارد که در آن، در مورد کلانروندهای مؤثر بر آینده جهان صحبت میکند. یکی
از این کلانروندهای مؤثر در صنعت رسانه، کلانروند دیجیتالیشدن است. امروز صنعت
رسانه وارد یک محیط raplex
شده است که هم rapid
یا همان سریع است و هم پیچیده complex
است. در چنین محیط بهشدت متحول و پیچیدهای، نمیتوان منتظر ایجاد پلتفرم بومی در
کشور بود و یک سری از رسانهها را از توجه مردم خارج کرد. واقعیت این است که باید
طبیعتِ ساختار فناوری رسانههای اجتماعی را درک کنیم و منطبق با آن و در چارچوب
مقتضیات آن، نظام رسانهای و فعالیتهای رسانهای خود را ترسیم کنیم. باید گفتوگویی
ملی بین اصحاب قدرت، مدیران رسانهها، روزنامهنگاران و حقوقدانان در مورد پیچیدگیها
و مختصات دوران جدید و مقتضیات عصر رسانههای دیجیتال و اجتماعی صورت گیرد و در
این زمین بازی جدید، ماهیت، عملکرد، رسالت و وظایف رسانهها و چگونگی نقشآفرینی
آنها مشخص شود. هنوز بسیاری از سیاستگذاریها در حوزه رسانههای کشورمان متعلق به
دورانی است که اتاق خبر تلویزیون و تحریریههای روزنامه می توانستند تعین کنند که
خبر چه هست و چه نیست. متأسفانه بسیاری از سیاستگذاران ما هنوز در چنین مرحلهای
به سر میبرند و تبعات مثبت و منفی رسانههای اجتماعی را در جامعه بهدرستی درک
نکردهاند. بازسازی درک مثبت به رسانهها و نظام رسانهای کشور بسیار مهم است. در
چهل سال دوم باید به این تفاهم برسند که همة مؤسسات رسانهای کشور اعم از برندهای
چپ و راست، سرمایه ملی محسوب می شوند. همة اینها باید در یک دیالوگ ملی به
اقتصاد، فرهنگ، سرمایه اجتماعی کشور کمک کنند که خود مستلزم ان است که فارغ از
رویکردهای سیاسی، فراتر از مسائل جناحی سیاسی با رویکردی فراجناحی، به برندهای
رسانهای بهعنوان سرمایههای ملی در مدیریت برند و دیجیتالی شدن کمک کنیم.در عصر
جدید رسانهها، نمیتوان یک جریان، یک رسانه و گفتمانی را حذف کرد و اخباری را
نادیده گرفت. باید با درک این تحولات و مبتنی بر آن، سیاستنامهای برای نحوه
فعالیت کارکنان و برندهای رسانهای در رسانههای اجتماعی تنظیم شود. چرا که بدون
این سیاستنامهها و تفاهم نامهها، مسلماً رسانهها با مشکلات جدی مواجه خواهند
شد.
بحث
دیگر این است که در گذشته به لحاظ مناسبات قدرت و جهت تثبیت و جا افتادن ایدئولوژی
حاکم در کشور، سختگیریهایی از این جهت برای رسانهها وجود داشت،که با توجه به
موضوع وکمبود وقت قصد ندارم به مسائل گذشته بپردازم و بهرحال بهتر است نگاهمان به
آینده باشد. امروز در 40 سال دوم انقلاب، وقت آن رسیده که به موضوع حرفهایگرایی
و استقلال حرفهای رسانهها توجه ویژه شود که مستلزم درکی جمعی و گفتوگوی ملی از
سوی روزنامهنگاران، سیاسیون و فعالان رسانه و احزاب است. آن چیزی که در کمک به نقشآفرینی
رسانهها در اقتصاد کشور مؤثر است، استقلال حرفهای رسانههاست که باید جدی گرفته
شود. متأسفانه در حال حاضر، اعتماد اجتماعی و بهخصوص اعتماد سیاسی در کشور کاهش
یافته و تحقیقات مختلف از 15 سال گذشته به این سو، حکایت از سیر نزولی اعتماد
سیاسی در کشور دارد. در تحقیقی که در مورد سناریوهای آینده یک رسانه رسمی انجام
شده بود، مشاهده کردیم که یکی از مهمترین عوامل مؤثر بر آینده رسانه، اعتماد
سیاسی است. زمانی که اعتماد سیاسی پایین باشد، مردم اقبال کمتری به رسانههای رسمی
نشان میدهند و بیشتر رسانههای معاند و خارج از کشور مورد توجه قرار میگیرند.
رسانهها در زمینی بازی میکنند که یکی از مؤلفههایشان اعتماد سیاسی است و در عین
حال خودشان نقش به سزایی در ارتقای اعتماد سیاسی کشور دارند. یکی از ارکان خدمت به
اعتماد سیاسی کشور که رسانهها در نقشآفرینی آن دخیلاند، بحث استقلال حرفهای
رسانههاست. با توجه به فشارهای زیادی که رسانهها از قِبَلِ نگاه سیاسی متحمل شدهاند،
فاصله گرفتن خبر و رسانه از کارکردهای اصلی خود است. همه به دیده شدن در خبر
علاقمندند. برای مثال موضوع «مردم نگران میوه شب عید نباشند» خبر نیست و اهمیت
ندارد. انبار کردن میوه برای شب عید روالی عادی است. بسیاری از جلسات برگزار شده
مجلس روال عادی کاری است و نباید در اخبار گنجانده شود. خیلی از اخبار نتیجه
فشارهای سیاسی جهت دیده شدن سیاسیون در رسانهها است. استقلال حرفهای رسانهها میتواند
مانع این موارد شود و اعتماد رسانههای رسمی و حتی اعتماد سیاسی در کشور را ارتقا دهد. ما باید
در چهل سال دوم به این باور برسیم که رسانهها بهعنوان یکی از بازوهای خدمت به
نظام، کشور، اقتصاد و سیاست، حرفهایگرایی و استقلال حرفهایشان،بیشتر جدی گرفته
شود. هر چه رسانهها بیشتر از ابزار سیاسی بودن دور شوند و به معیارها و عملکرد
حرفهای خود بیشتر نزدیک شوند، از هر جهت برای سیاسیون، نظام سیاسی کشور بهتر
خواهد بود.
مدیرکل
دفتر مطالعات و برنامه ریزی رسانه ها در ادامه ضمن تایید گفته های دکتر جهانشاهی اینگونه ادامه داد:
از
آقای ابراهیمی خواهش میکنیم بهعنوان مسئول سایت خبری رکنا و فعال حوزه اجتماعی و
تجارب گوناگونشان طی گذشت سالهای متمادی در حوزه رسانه با توجه به صحبت آقای دکتر
جهانشاهی و بیان مسئله عصر رسانههای اجتماعی و دیجیتال شدن و عملکرد و رسالت
رسانهها، استقلال حرفهای و افزایش اعتماد سیاسی و دوری از رویکرد جناحی به ابعاد
دیگر موضوع بپردازند.
مسعود ابراهیمی؛ مدیرمسئول سایت خبری
رکنا گفت:صحبتهای آقای جهانشاهی از منظر بازگویی درد و دل نویسندگان
و مدیران رسانهها بسیار جالب بود و از این بابت سپاسگزارم.
در
حالی به چهل سالگی دوم میپردازیم که چهل سال اول در زمینه رسانه بازنده بودیم و
نتوانستیم جایگاه شایسته را کسب کنیم. در نظر بگیرید از سال 2000 که اینترنت و نقش
فزاینده شبکههای اجتماعی را شاهد بودیم، رسانههای ما نسبت به کشورهای دیگر
بازنده شدند و دلیل آن هم مواردی بود که اقای دکتر جهانشاهی اشاره کردند و مواردی
که خدمتتان عرضم خواهم کرد. در حال حاضر ثبت شده هیچ نظامی قادر به مقابله با شبکههای
اجتماعی نیست و این بستر نباید تهدید محسوب شود. بلکه باید فرصتی مناسب جهت افزایش
تولید محتوا تلقی شود. متأسفانه یکی از مشکلات عدیده رسانهها، عدم تولید محتوا و
فقدان وجود روزنامهنگار جهت تولید محتوای مطلوب است و دیگر اینکه وفور خط قرمزها
و انتشار مطالب علمی کذب باعث عدم جذب مخاطب از شبکههای اجتماعی به رسانهها شده
است. دیگر موارد موضوع کرونا است که در برهم زدن معادلات اجتماعی بسیار نقش داشته
و دارد. با شروع کرونا در سال گذشته، اخبار کذبی مبتنی بر انتشار کرونا از ایران
به هفده کشور، در جهان منتشر شد و به این ترتیب ما را وارد یک جنگ رسانهای کرد که
با در نظر گرفتن این تهدید و حنگ، شورای امنیت ملی میبایست اندیشه میکرد و با
تشریک مساعی با مدیران و مسئولان ارشاد و انجمن روزنامهنگاران به پیشبینی این
موارد حوادث غیرمنتظره میپرداخت. قدرت و نقش رسانه تا آنجاست که ترامپ با تمام
محبوبیتش، یکی از مهمترین عوامل شکستش باختن به رسانه و دیکتاتوری نسبت به رسانهها
بود و این موضوع نشان داد که رسانه در ایجاد تأیید یا عدم تأیید یک فرد سیاستمدار،
مسئول نقش چشمگیری دارد و مؤثر و مفید است.
شبکههای
اجتماعی نشان میدهند که تمامی کنترلهای پلیس فتا، سانسور تا آنجا بیتأثیر است
که هر شخص در این فضا میتواند برای خودش
هم خبرنگار، هم سردبیر، هم مدیر مسئول و هم صاحبامتیاز باشد و بهعنوان یک رسانه
کامل ایفای نقش کند و در این شرایط دست ما از هرگونه مقابله کوتاه است. پس میبایست
در کنار این فضا به انجام کارهایی جهت کاهش فشار بپردازیم و با همکاری از این فرصت
بهره ببریم.
متأسفانه
رسانهها در بحث سرگرمسازی در روزگار کرونا نتوانستند کاری انجام دهند. برای
نمونه چند سال پیش رسانههای ملی در حالی با پخش برنامههای خندوانه و دورهمی قصد
جذب مخاطب داشت که در دنیا حدود 2000 ایرانی حرفهای در هنر انیمیشن داشتیم و
داریم که در والت دیزنی حرف اول را میزنند و نتوانستیم از این موقعیتها و فرصتها
استفاده کنیم. هنوز نتوانستیم یک بازی کامپیوتری جذاب برای جوانان بسازیم.
بنابراین خیلی عقب هستیم که باید در این زمینه فکری اساسی کرد. در تأیید کلام اقای
دکتر جهانشاهی باید تأیید کنم که لازم است مواردی را در چهل سال دوم مدنظر قرار
دهیم و بپذیریم که رسانه قدرت ملی شده است بهطوری که میتوان از آن بهعنوان
حکومت رسانهای تعبیر کرد. ما نویسندگان، روزنامهنگاران و دیگر مسئولان باید قبول
کنیم، کاری که باید انجام دهیم خیلی بزرگتر از کاری است که انجام میدهیم. در نظر
بگیرید رسانه یکی از شاخصهای اصلی امنیت ملی بعد از غذا و سلاح است. آیا ما برای
این سومین گزینه مورد استفاده در اداره مناسب جامعه توسط حکومتها، بهره کافی بردهایم؟نهتنها
بهره نبردهایم بلکه خبرنگار را به جای همراه، مزاحم دانستیم که لازم است در این
زمینه تمهیداتی داشته باشیم.
دکتر
جهانشاهی در بخشی به نیاز شدید جامعه به اعتمادسازی اشاره کردند که مورد مهمی است.
برای نمونه در ماجرای هواپیمای اوکراین، مسئولین ما میتوانستند تا دو روز حرفی به
میان نیاورند و به اتفاقات پاسخ سریع جبرانناپذیر ندهند. در این شرایط رسانه ما
«رکنا» در این مورد از مردم به دلیل عدم توان درج درست خبر پوزش خواست. چرا که
علاقمند بود در جریان نبودنش را اعلام کند و با باز گذاشتن کامنت خبر، اظهارنظرهای
مختلف مثل دو مورد هتاکی و همراهی اکثریت را شاهد بودیم. کامنتها چند تخلیه روانی
مخاطب پاک نکردیم و بلافاصله با خانواده قربانیان تماس گرفتیم و به پخش صوتی
سخنانشان پرداختیم. اگر اینگونه نمیکردیم رسانههای آن طرف آب این کار را انجام
میدادند و بعد ما میبایست صدمات جبرانناپذیرش را اصلاح میکردیم. با وجود مانع
شدن برخی از دوستان خود را به انعکاس حرفها و دردو دلهای مخاطبین ملزم کردیم تا
تخلیه شوند. پس باید این فضا را جهت خارج شدن از خودسانسوری باز کرد. متأسفانه در
خیلی از موارد اسیر خودسانسوری هستیم. در ماجرای اعلام آمار شیوع کرونا به عنوان
اولین رسانه، اولین قربانیان قم را اعلام کردیم و خیلی مردد و سخت، خود را به
انعکاس اخبار ملزم کردیم. طبق اعلام اقای ربیعی بهعنوان سخنگوی دولت، در زمان
شیوع کرونا 7 برابر آمار جهانی خبر دروغ داشتیم و 40 درصد اخبار وزارت ارشاد در
شبکههای مجازی صحیح نبود. این نقصان به من روزنامهنگار، به وزارت بهداشت بهعنوان
متولی و سخنگوی دولت این پیام را میدهد که در حالیکه مردم بهدنبال دریافت
اطلاعات بودند ما نتوانستیم جوابگو باشیم. در دوره کرونا نیویورک تایمز نه تنها
چیزی از دست نداد، بلکه 600000 کاربر هم به آن اضافه شد. چون قادر به دریافت
اطلاعات صحیح و انتشار آنها بود، نه اطلاعات دروغ. ما قادر به دادن خوراک خوب
نبودیم و تولید مناسب نداشتیم و در نتیجه فعالیت کمتری داشتیم. با توجه به عنوان
شدن موارد اساسی، اشاره من به موارد و مصادیقی است که باید در چهل سال آینده به
بازآفرینی جهت ترسیم آینده پرداخته شود و
این مهم با نیمنگاهی به گذشته میسر خواهد بود. برای مثال در دوران جنگ، تبلیغات
جنگ تا آن اندازه متناسب و مطلوب وارد عمل شده بود که جوانان با انگیزه تمام برای
شرکت در مبارزات ترغیب میشدند. در شرایط فعلی باید از همان وضعیت و الگو بهره
جست. از دیگر مواردی که باید در چهل سال آینده مدنظر باشد، اخلاق رسانهای است. به
دلیل کاستی در تولید محتوا و کپیبرداری از دیگر منابع و عنوان کردن منابع محتوا،
توجه به اخلاق رسانهای و قانون کپیرایت، بسیار ضروری است که آقای نوروزی در این
زمینه اشراف بیشتری به موضوع دارند و معاونت مطبوعاتی هم در اجرای هر چه بهتر
قانون نقشی مهمی خواهد داشت. متأسفانه در فضایی هستیم که دستمان در جیب همدیگر است.که
توانمندی در زمینه تولید محتوا بسیار لازم است. برای مثال نیویورکتایمز حدود 3000
خبرنگار دارد که کمسنترینشان 51 ساله است. حال پرسش این است که کمسنترین
خبرنگار ما چند ساله است؟ خبرنگاران ما نهتنها به 51 سالگی نمیرسند، بلکه یا
بازنشست میشوند و یا وارد روابطعمومی میشوند و در آن رسانه نمیمانند و میدان
را به جوانان میسپارند. البته استفاده از جوانان به شرط آموزش گرفتن از پیشکسوتان
بسیار نیکوست. که این مهم در رسانهها کمتر مورد توجه قرار میگیرد. چراکه اگر از تجارب
اساتید گذشته بهره نبریم، ترسیم نقشه راه آینده ناممکن خواهد بود. باید تلاش
جوانان را در کنار تجارب اساتید قرار دهیم تا به حصول نتیجه مطلوب، بیانجامد. از
دیگر موارد مهم مورد توجه سرعت نشر و انتقال اطلاعات در فضای مجازی است تا آنجا که در همین لحظه که در حال گفتوگوییم 48000
توئیت در ثانیه، در حال نشر است، 10000 عکس در اینستاگرام در حال آپلود و نمایش
عموم مردم است، روزانه یک میلیارد و هشتصد و پنجاه میلیون عکس در جهان گرفته میشود
که 28 میلیون آن در اینستاگرام بارگذاری میشود و اطلاعاتی که در حال حاضر به یک
نفر در قرن 21 در بیست وچهار ساعت میرسد، با اطلاعات دریافتی یک سال یک نفر در
قرن نوزدهبرابریمیکند. دنیایی با سرعت انتشار اطلاعات بالا بر همه احاد و مردم
حتی افراد غیررسانهای.
ضمن
تلخیص بحث، بسیار علاقمندم که آقای نوروزی در مورد قانون کپیرایت و تغییر قانون
مطبوعات در چهل سال آینده و حمایت متناسب از رسانهها و خبرنگاران و خروج آنها از
روابطعمومی شدن به بحث و گفتوگو بپردازند.
مشکلات
اساسی که بسیار محسوس در رسانهها، مفصلنویسی، copy and paste کردن، فقدان ارزش افزوده رسانهها،
فقدان مخاطبشناسی، کمبود موجسازی، جریانسازی و بحرانآفرینی است که بخشی از آن
نقصان، متوجه ماست و بخش دیگر متوجه فضاهایی است که باید در اختیار قرار گیرد. در
بخش گرافیک رسانهها دچار معضلات خاص هستیم که باید در مقابل شبکههای اجتماعی
بیشتر تقویت شود تا مورد اقبال بیشتر مخاطب قرار گیرد. برای مثال فوت استاد شجریان
با 100000 توئیت و ترند دنیا، بستر و اتفاقی نبود که از آن بهسادگی بگذریم. فرصتی
بود که با توجه به موانع شدید فیلترینگ فراهم شده بود و نشانگر پتانسیلی مطلوب جهت
سیاستگذاری رسانهای متناسب برای آینده است.
در
تأیید صحبتهای آقای دکتر جهانشاهی، باید گفت یا باید صدا و سیما تغییر روند دهد و
یا باید مغلوب شبکههای خصوصی شود. برای مثال در حالحاضر از طریق اینترنت میتوان
بهترین فیلم دنیا را مشاهده کرد که این دسترسی آسان و بهروز خبر از اوج فاجعه در
کاهش مخاطبان تلویزیون دارد. بسیاری از جوانان که قرار است در چهل سال آینده، سکان
آینده مملکت را به دست گیرند به زبان انگلسی اشراف دارند که برعکس کشور چین، بدون
هزینه این توانمندی را از طریق اینترنت به دست آوردهاند، که استفاده از این
پتانسیل، در آینده بسیار لازم است.
دکتر امید جهانشاهی؛پژوهشگر رسانه گفت :به
نظرم گفتوگو کلمه کلیدی در چهل سال دوم رسانهها باید باشد. یعنی آن چیزی که باید
در این مقطع بیش از پیش و بهصورت جدی سرلوحة کار رسانهها و مأموریت و مسئولیتشان
قرار گیرد و همه در مورد آن صحبت کنیم، گفتوگو است. برای رسیدن به تفاهم جمعی در
مورد واکاوی مسائل کشور ناگزیر از گفتوگوییم. این کلمه کلیدی فقط مختص صحبت
مسئولین در امور خودشان در رسانهها نیست. درک مسائل روز کشور مستلزم گفتوگوی
جمعی و ملی است. تا فرهنگ گفتوگو وجود نداشته باشد، نه اجماع، نه همافزایی، نه
علم به معنای علوم انسانی در کشور، تقویت نخواهد شد. ضعف علوم انسانی در کشور بهدلیل
عدم وجود گفتوگو در کشور است. عدم اقبال مردم به رسانهها، میزگردها و ... بهدلیل
نبود فرهنگ گفتوگوست. فرهنگ گفتوگو نظام رسانهها را توسعه میدهد و تقویت میکند
و برند رسانهای و اعتماد مردم به برندهای رسانهای را ایجاد میکند و همراهی مردم
را به دنبال دارد. همدلی، سرمایه اجتماعی، شادی و نشاط و امید و ... که از آن صحبت
میشود، مقدمهای نرمافزارانه و فرهنگی دارد و نمیتوانیم به دنبال سرمایه
اجتماعی باشیم، به دنبال ایجاد امید باشیم اما به الزامات و پیشزمینههای فرهنگی
و نرمافزارانه آن بیتوجهباشیم. پیشزمینه اینها، فرهنگ گفتوگوست که پذیرش اصول و
الزامات گفتوگو را در رسانه برای شنیدن صداهای مختلف جامعه از قبیل نیروهای سیاسی
و ... رسمیت میدهد.
کامبیز نوروزی، حقوقدان و نایب رئیس
انجمن صنفی روزنامهنگاران استان تهران ضمن تاکید گفته های دیگر مهمانان اظهار داشت :در شرایط موجود، چهل سال آینده
که هیچ، چهار سال آینده را هم نمیتوانیم برآورد کنیم. در حال حاضر با دو چالش
مواجهیم اول مسئله تکنولوژی است که به شکل بهمن حرکت میکند، بهصورتی که هر چه
بیشتر میشود، سرعت و حجم بیشتری خواهد داشت. ما نمیتوانیم پیشبینی کنیم چهار
سال آینده تکنولوژی تا چه حد گسترش خواهد یافت. حداقل تجربه به ما خواهد گفت که
برای مثال در سال 1405 ما با گجتها، device و
نرمافزارهایی روبهرو خواهیم بود که امروزه در برابر آنها چگونهایم؟ در جهان به
عنوان یک جهان رسانهای شده، بر بستر یک تکنولوژی مبتنی بر اینترنت به شکل نرمافزاری
و سختافزاری، در حال دگرگونیهای متعدد است. حداقل شخص من هیچ برآوردی از آن
ندارم و بعید میدانم کسی توان برآورد داشته باشد. چون این تکنولوژی نه روزانه،
حتی به شکل ساعتی در حال توسعه، تغییر و پیشرفت است. چالش دوم وضعیت رسانهها در
ایران است. با قاطعیت میگویم که در تاریخ رسانه ایران بهویژه رسانههای مدرن که
از اولین روزنامههای 180 سال پیش برآورد میشود، هیچگاه وضعیت رسانهای جامعه
ایرانی به این اندازه آشفته و تهی نبوده است. در حال حاضر ما در بیمارترین وضعیت
رسانه به سر میبریم. فضای رسانهای در ایران از منظر اصول حرفهای، حقوق رسانهای،
اقتصاد رسانهای در نهایت اغتشاش است. مرجعیت خبری رسانههای رسمی و حرفهای در
ایران کاملاً از دست رفته است. بدون تعارف مرجعیت تحریری را هم از دست دادهاند.
همانطور که در صحبتهای دوستان شنیدیم، مردم تقریباً اعتمادی به رسانههای رسمی در
ایران ندارند. رسانههای رسمی و حرفهای ما یعنی رادیو، تلویزیون، خبرگزاریها و
مطبوعات در سبد مصرفی رسانهای مردم به کف رسیده است. نتیجه این واقعیتهای
امروز، این است که هدایتگری افکار عمومی در ایران تقریباً از ایران خارج شده است
و اعتماد عمومی به رسانههای داخلی بهشدت و به شکل بینظیری که در تاریخ ایران
مشابهی ندارد، کاهش یافته است که نمونههایش را آقایان جهانشاهی و ابراهیمی
فرمودند. این وضعیت آشفته به معنای آن است که مادر حال حاضر چیزی به نام فضای
رسانهای نداریم. آن چیزی که وجود دارد تقلاهای سخت و مرارتبار و سنگین روزنامهنگاران
در خبرگزاریها، پایگاههای خبری و روزنامههایی است که فعلاً این چراغ را روشن
نگه داشتهاند. وضعیتی آنرمال و بهشدت ناهنجار که آیندهای برای رسانهها ترسیم
نخواهد کرد و چهار سال آینده وضعیتی بسیار دردناکتر را هم شاهد خواهیم بود. با
توجه به اشاره آقای ابراهیمی رسانه یکیاز شاخصهای امنیت ملی است. متأسفانه سازمان
حکومت در عمر 180 سال رسانه از اول تاکنون که در این حد از تکنولوژی بهرهمندیم،
رسانه را رقیب مداوم خود میبیند و درکش از مفهوم رسانه کاملاً غلط، ابتدایی و
زیانبار است. ساختار حکومتی در ایران شاید به دلیل گرایشات تمامیتخواهی، تمایلی
به حضور رقبا نداشته و خواستار توسعه رسانه در کشور نیست. زمانی خواسته تمامیتخواهی
امکان تحقق داشت که فردی به نام محرمعلیخان، شخصیت معروف تاریخ مطبوعات ایران به
تنهایی با بسته سیگار اشنو خودش میتوانست تمام روزنامههای تهران را کنترل کند.
اما بهتدریج هر چه جلوتر میآییم این امکان کمتر میشود و تا آنجا پیش میرود که
در حالحاضر به هیچ عنوان امکان کنترل خبری در جامعه وجود ندارد. نزدیک به دو دهه
است که سیاستهایی مثل فیلترینگ به طور کامل شکست خورده و به شکل عجیبی سازمان
حکومت در ایران، تمایل به پذیرش این موضوع ندارد. در یک تعریف جامعهشناختی حقوقی
نتیجه این شیوه نگاه حکمرانان به رسانه این میشود که آنها مقررات و قوانینی را
وضع میکئنند که تحت هیچ شرایطی قابلیت اجرا ندارد. در عین حال آن بستر رسانه و
فراتر از مفهوم آن، یعنی گردش اطلاعات کار خودش را خواهد کرد. به این ترتیب سازمان
حکومتی با القای نگاه نادرست به جامعه عملاً باعث بیقانونی میشود. در حال حاضر
قانون مطبوعات ایران، علیرغم تغییرات، استمرار تفکر قانون مطبوعات سال 1320 به این
طرف است. جالب است در شرایطی که یک گوشی کوچک ارزانقیمت هوشمند میتواند هر فردی
را تولیدکننده و مصرفکننده خبر به اقصی نقاط جهان وصل کند، سه سال پیش در همین
دولت لایحه مطبوعاتی نوشته میشود که باز به تکرار مفاهیم میپردازد که باید گفت
وقتی تضاد در درام از حدی میگذرد، کمیک میشود. دو فرد با فاصله قدی حدود بیست
سانت تضادی چشمگیر ندارند اما وقتی بیشتر از این شود تضاد کمیک ایجاد میکند. حال
وقتی کمدی به نتایج نامطلوب و رنجبار میرسد، ما با کمدی تراژدی مواجه میشویم.
تضاد نگاه حکمرانانه در ایران به رسانه به قدری شدید است که کمدیجلوه میکند.
کانالهای تلگرامی به جز آمد نیوز که از طریق نادرست جذب مخاطب میکرد، نشان میدهد
که کانالهای اخلاقی و قانونی در داخل، بهسادگی تمام دهها هزار بار دیده و خوانده
میشوند. مدیر آن کانال میتواند روزی 4- 2 مطلب در چارچوب قوانین و اخلاق حاکم
بگذارد و با اقبال 10000 باری مواجه شود. در چنین وضعیتی مینویسند که فردیبرای
گرفتن پروانه انتشار روزنامه باید دهها شرط را دارا باشد و از دهها فیلتر بگذرد.
در این وضعیت تضاد آنقدر شدید است که به کمدی میگراید و آنجا به تراژدی میرسد که
این نگاه سختگیرانه، غیرمنطقیِ نادرست و غیرحرفهای اختلال شرایط فضای رسانهای
ایران را منجر میشود. مسئله رسانه یک مسئلة ملی است و با امنیت ملی سر و کار
دارد. در جهان رسانهای شده، پیچیده و بزرگ امروز، وقایع، روابط را از نگاه رسانه
میبینیم. من و شمایی که در گوشههایی از تهران نشستهایم، از اتفاقات مشهد و رشت
بهواسطه رسانه باخبر میشویم. و به سرعت نور و در لحظه اخبار انتقال مییابند. در
واقع جهان پیرامون خود را از دید رسانه میبینیم و رسانه جهان را به ما نشان میدهد.
کجا با امنیت ملی مواجهیم؟ آنجا که یک اتفاقی در ایران یا خارج از ایران افتاده که
به ما مربوط میشود. شهروند ایرانی از کدام نگاه باید این واقعه را ببیند؟ بشناسد
و تحلیل کند؟ نگاه العربیه؟ نگاه الجزیره؟ نگاه CNN؟ نگاه آمدنیوز؟ نگاه شبکه خبر سیمای
جمهوری اسلامی؟ بهطور طبیعی تولید محتوای فضای رسانهای تابع عرضه و تقاضا است. هرکس
عرضه بیشتری داشته باشد، مصرف بیشتری هم خواهد داشت. به صراحت باید گفت در حال
حاضر تلویزیون ایران، هیچ مصرف خبری برای جامعه ندارد. زمانی که اتفاقی رخ میدهد،
اولین کاری که همه انجام میدهند به تلگرام مراجعه میکنند نه رادیو و تلویزیون.
چون کالای نامربوط ارانه میدهد. همان کاهش اعتمادی که دوستان اشاره کردند. این
وضعیت بر روزنامهها هم صدق میکند. وقتی که واقعه دردناک، رنجبار و بسیار تلخ و
پرضرر سقوط پرواز اوکراین اتفاق افتاد، روزنامهها مجاز به نوشتن هر چیزی نبودند.
این در حالی است که شبکههای اجتماعی همه چیز را مینوشتند. این سیاست خبری است؟
در جهانی نیستیم که محرمعلیخان با سیگار اشنو تمام فضای رسانهای مملکت را کنترل
کند. وقتی رسانهای داخلی نمیتواند بگوید و بنویسد، مصرفکننده را به سمت بستههای
زیباتر و حرفهایتر سوق میدهد. پس عملاً افکار عمومی ایران به شدت تحتتأثیر فضای
رسانهای خارج از ایران قرار میگیرد و در نتیجه امنیت ملی کشور به مخاطره میافتد.
آنچه که در حال حاضر واقعیت دارد، این است که فضای رسانهای ایران شبیه کارخانهای
است که دیوارهای نیمه ریخته دارد. لولهکشی آب نشت میکند. ماشینآلات در اثر روغنکاری
نشدن زنگ زده است و به زور زحمت صد قطعه کالا در آخر روز تولید میشود که نیمی از
این تولید معیوب و شاید نیمی با اقبال تقاضا مواجه شود. با توجه به این شرایط اگر
در سالهای آینده این کارخانه احیا نشود، فرو خواهد ریخت، ظاهری به نام روزنامه،
تلویزیون، رادیو که کاملاً بیاثر است باقی خواهند ماند . امواجشان در اسمانها گم
خواهد شد و گیرنده نخواهند داشت. بنده توانایی گفتوگو در مورد 20 سال آینده را
ندارم ولی در میانمدت میتوان این حدس را بزنم که اگر این وضع بهبود نیابد رسانه
در ایران نه به لحاظ فیزیکی بلکه به طور کلی اثرگذاریاش را کاملاً از دست خواهد
داد. اما انچه که باید اتفاق بیفتد، اول حکمرانان ایران باید بپذیرند که رسانه یک
ضرورت ملی است و فارغ از تمامی مفاهیم ارزشی برای امنیت ملی ایران ضروری است و
برای داشتن فضای رسانهای قدرتمند که جامعه را در اختیار بگیرد، نمیتوان با
محتوای رسانه یعنی خبر و تحلیل و سرگرمی بهعنوان دستور برخورد کرد. نگاه سازمان
حکومتی در ایران خبر را بهعنوان دستور میبیند و در واقع خبر و تحلیل را دستور میدهد
که اینگونه نیست. رسانه رقیب هیچکس نیست و بهدنبال قدرت نیست. اساساً روزنامهنگاری
حرفهای باید مانع اکتیویست سیاسی باشد. اولین نکتهای که باید به رسمیت شناخته
شود، اصل آزادی رسانه است. در حالحاضر وضعیت آزادی در ایران بسیار مختل است و
امنیت رسانهها و روزنامهنگاران باید در نظر گرفته شود. هر زمان که قصد توجه به
این نقائص را داشته باشند، باز هم دیر است. اینها واقعیتهایی است که برای پذیرش
آنها مقاومتها بسیار زیاد است. باید متأسف بود که کسی را به خاطر یک توئیت یا پست
بازداشت میکنند. هر وقت که رسانه مختل باشد طبیعتاً حقوقش هم مختل خواهد شد. ما
از حقوق مختلف گفتوگو میکنیم، ولی در عمل با اختلال انجام میشود. اینجاست که
دائماً باید بگوییم که به داد رسانه در ایران برسید. نه به خاطر آزادی بیان بلکه
به خاطر امنیت مملکت. ما میدانیم از نظر سیاسی بین ایران و عربستان سعودی اختلافاتی وجود دارد و دستگاههای تبلیغاتی
هر دو کشور نگاهی منفی به هم دارند. باید هرچه زودتر برنامهسازان و سیاستگذاران
با وقوف به واقعیتهای جامعه، دست از سیاستهای مخاطرهانگیز که کشور را در حوزه رسانه
دچار مشکل میکند، بردارند.
دکتر
علیآبادی،مدیرکل دفتردر
ادامه این سؤال را مطرح کرد که:
دوستان
به موضوع قانون کپیرایت اشاره کردند. آیا میتواند در حوزه خبر هم اعمال شود و
مسئله اخلاق و رسالتی که روزنامهنگاران باید داشته باشند و میزان تعهد کاری آنها
در این مورد نظارت شود؟ اگر به این مورد هم بپردازید، ممنون میشوم.
کامبیز نوروزی، نایب رئیس انجمن صنفی
روزنامهنگاران استان تهران افزود:در مورد قانون کپیرایت حق کاملاً با آقای ابراهیمی است.
اما متأسفانه مراعات نمیشود. حدود 10 یا 12 رسانه حرفهای موجود و 8 تا 10 مورد
خبرگزاریهای حرفهای معمولاً رعایت میکنند اما این عدم رعایت هم به دلیل وضعیت
انمیکی است که عرض کردم که اگر بخواهیم پاتولوژیک بنگریم بسیار مبسوط خواهد بود.
عدم امنیت در درآمد، عدم امنیت حرفهای و ... باعث عدم پایدار شدن افراد در این
حرفه میشود. کسی که قصد پایداری و ثبات در حرفهای را داشته باشد به ضوابط ان
پایبند خواهد ماند. حوزه اخلاق در رسانهها به خوبی پیش میرود. در عمل رسانهها
به مواردی که شاید 15 سال پیش حتی به ان فکر هم نمیکردند، توجه دارند. برای مثال
حوزه کار آقای ابراهیمی بهعنوان حوادثیکار قدیمی بسیار حساس است و بهخوبی میدانند
در این حوزه حرفهای چه عکس و خبری را نباید کار کنند. اخلاق حرفهای هرچند سخت، ولی
آرامآرام پیش میرود. زمانی اخلاق حرفهای توسعه مییابد که کار روزنامهنگاری در
بستری مستقل و امن پیش رود. ولی متأسفانه این روند همیشه دچار لطمه شده است.
دکتر
جهانشاهی :
گفتوگوی
خوبی بود و عرایضم را بیان کردم و امیدوارم مطالب منتشر و دیده شود و علاقهمندان
مطالعه کنند و همانطور که عرض کردم مدیریت دیجیتالیشدن و برندینگ دو چالش عمده در
آینده رسانهها خواهد بود و کلمه کلیدی سالهای پیش رو، گفتوگو باید باشد.
مسعود ابراهیمی؛ مدیرمسئول سایت خبری
رکنا گفت:بهعنوان یک روزنامهنگار بسیار مستفیذ شدم. باید گفت که
همه رسانهها انقدر درگیر شبکههای اجتماعی شدهاند که سبک نوشتارشان تغییر کرده و
سبک نگارش هرم وارونه خبر از دست رفته است. چرا که باید کوتاه نوشت و بلافاصله گفت
و این معضل تا آنجا بروز کرده که در کاهش امتیاز رتبهبندی رسانه ما تأثیرگذار
بوده و به دلیل اشکال در نوشتار اخبار کسر امتیاز شدیم. گزارشها و تحلیلها سبک
نوشتاری مناسب خود را دارند ولی در خبر این تغییر بسیار محسوس است. چرا که رقیبهایی
مثل شبکههای اجتماعی به درج یک تیتر بسنده میکنند و در جلسات شاهد کامنتگذاری
جوانان هستیم که باید برای این تغییر رفتار کلامی اندیشه کرد.
مسعود ابراهیمی؛در ادامه افزود:به نکته مهمی اشاره کردید و باید گفت که
وضعیت ما از این جهت نسبت به جهان منحصر به فرد است. به دلیل ضعف مفرط رسانههای
حرفهای در ایران و فقدان آزادی آنان، حضور اپلیکیشنهای رسانهای توسعه گستردهای
یافتهاند. اگر چه نادرست است ولی عملاً در گردش اطلاعات جانشین رسانههای رسمی
شدهاند. این اتفاق در جاهای دیگر جهان همچون کرهجنوبی، ایالات متحده آمریکا و
فرانسه ... نیفتاده و روزنامهها همچنان مرجع خبرند. برای مثال اگر کسی بخواهد
بداند که آقای نخستوزیر انگلستان و آقای مکرون چه کرده یا چه گفته به تلگرام،
واتساپ و سیگنال رجوع نمیکند. او به سراغ تلویزیون میرود. در انجا توئیتر
کارکرد منحصر به خود را داراست و اینستاگرام مرجع خبر نیست. در ایران صدا و سیما،
وزارت ارشاد و دادگاههای مطبوعاتی کاری کردند که عملاً رسانهها در ایران از
تحصیل انتفاع ساقط شدهاند. برای مثال اگر در سفر آقای قالیباف به روسیه چیزی دیده
شود، هیچ روزنامه یا خبرگزاری یا شبکه تلویزیونی داخلی به شما کمک نخواهد کرد. بسیاری
از اخبار حوادث را هم نمیتوان در رسانههای رسمی دید. پس مردم به چه چیزی که در
اختیارشان است پناه میبرند؟ متأسفانه اپلیکیشنهای قادر به تولید main stream(جریان فکری) برای هدایت افکار عمومی
نیستند و بیشتر ایجاد اغتشاش میکنند. این مشکلی است که همه روزنامهنگاران با آن
درگیرند و ناگزیر از پذیرفتن این وضعیت تحمیلیاند.
چیزی
که جالب است این است که همه مسئولین این شرایط تأثیرگذاری شبکههای اجتماعی را
پذیرفتهاند و در گفتوگوهای رسانهای از آمار و اقبال کانالهای تلگرامی و صفحات
اینستاگرامی ما پرس و جو میکنند و به دلیل پذیرش این وضعیت به فکر راهکار اساسی
نیستند.
کامبیز نوروزی، نایب رئیس انجمن صنفی
روزنامهنگاران استان تهرانهمان
کسانی که توئیتر را فیلتر کردند ازاین فضا استفاده میکنند و دیگران را از استفادة
آن منع میکنند.
دکتر
علیآبادی:
با
توجه به ضرورت کوتاهنویسی فکر میکنم همه باید به دنبال لیدنویسی بروند تا
بتوانند در پاراگرافی کوتاه و به صورت جامع و مانع مطالب را بیان کنند. همانطور که
از قدیم هم لیدنویسی تأکید میشد، در حال حاضر تبدیل به News in Break شده و گاهی خبرهای فوری و یک خطی و
تیتروار مطالب مورد استفاده و اطلاع عموم قرار میگیرد. ممنون از حضور دوستان تا
حضوری دیگر خدانگهدار.
پیاده سازی و ویرایش اولیه:احترام السادات قدیمی وحید
ویرایش نهایی و تنظیم:مهرداد امیررضایی رودسری