نخستین هماندیشی تخصصی، رسانه و فرهنگسازی قوانین راهنمایی و
رانندگی، 10 آذرماه 1399در دفتر مطالعات و برنامهریزی رسانهها به صورت ویدئو
کنفرانس برگزار شد.
این نشست که با
حضور دکترفاطمه
صادق نژاد، دکترای آموزشی بهداشتی ارتقاء سلامت، سرهنگ علیرضا اسماعیلی، عضو هیئت
علمی دانشگاه علوم انتظامی، مدرس دانشگاه تهران و دکتر گیتا علی آبادی، مدیر کل
دفتر مطالعات و برنامهریزی رسانههاو با محورهای زیر همچون بررسی چگونگی تعامل و
مشارکت رسانهها در اصلاح فرهنگ ترافیک
- بررسی میزان تاثیر قرنطینه شهرها و کرونا
ویروس در رفتار ترافیکی شهروندان
-
ارائه راهکارهای ارتقای فرهنگ ترافیک و اثرگذاری بیشتر آموزشهای همگانی از طریق
رسانهها
-
معرفی زمینه های جدید همکاری نهادهای مسئول در این خصوص و رسانههای ارتباط جمعی
-
نقش شبکههای مجازی ورسانههای نوین در اصلاح نگرش و فرهنگ رانندگی شهروندان مورد بحث و بررسی قرار گرفت
در ابتدای نشست
دکتر گیتا علی آبادی؛مدیر کل دفتر مطالعات و برنامه ریزی رسانه ها ضمن خوش آمد گویی به میهمانان
گفت: این نشست بررسی نقش رسانه
در ترافیک و فرهنگ سازی قوانین راهنمایی و
رانندگی است درواقع قوانین رانندگی سابقه آن چنانی ندارد ولی از آنجایی که همیشه
راه ها، معابری اند که برای رفت و آمدند ،
تاریخچه بسیار قدیمی دارند و عاملی برای جابجایی و بوجود آمدن شهرها و خیابانها هستند.
وارد شدن اتومبیل به زندگی انسان می توانست کمکی به زندگی مردم باشد ولی الان
بیشتر مایه دردسر شده است تا خدمت رسانی، و این یک بخشی از فرهنگ عمومی جامعه ماست
و چیزی است که به عنوان ارزش، هنجار و باور چه به صورت قوانین اجتماعی که باید
رعایت شود گرچه یک سری افراد از آن تخطی
می کنند و چه به صورت روابط بین فردی است
اما رسانه چه نقشی در ترافیک شهری دارد و چه
مشارکتی می تواند با رسانه ها داشته باشد؟ رسانه ها می توانند نه تنها هشداردهنده باشند بلکه با پخش فیلم های کوتاه و کارتون که جذابیت خاص را دارد
می تواند نقش تعیین کننده داشته باشند مثل تلویزیون. ولی رادیو نقش کمتری دراین
خصوص دارد چون تصویری را نمی تواند منتشر کند و فقط نقش پیام دهنده و هشداردهنده
دارد اما رسانه ها وشبکه های اجتماعی چه مشارکت و تعاملی می توانند در این مسئله
داشته باشند؟ و نقش آموزشی رسانه ها چگونه است؟ یکی از مواردی که می توانیم ما در
خیابان ها و راه ها ببینیم تابلوها و علائم است که آنها نشان دهنده این است که
راننده، چه رفتاری باید در خیابان ها و اتوبان داشته باشد. و ورود و خروج راننده
ها به خیابان باید چکونه باشد؟ اینها علائم متفاوتی دارند بعضی سبز هستندبعضی سفید
هستند .راننده بدینوسیله راه ها را شناسایی می کند. از زمانی که وزارت فواید عامه
فعال شده کار راهسازی و احداث پل ها جزء وظایف آن شد .با ورود درشکه ها به سیستم
حمل و نقل برای آنها قانون هایی وضع شد.
در بخش اولیه باید به تعامل رسانه ها با ترافیک بپردازیم، این تعامل باید چگونه
باشد؟
سرهنگ
علیرضا اسماعیلی، عضو هیئت علمی دانشگاه علوم انتظامی در ادامه نشست و در پاسخ به سؤالات مطرح شده
اظهار داشت :بحث این است که رسانه چه نقشی می تواند در مسائل سوانح و ترافیک داشته
باشد. این نقش بدیهی است بحث آموزشی برای همه عرصه های اجتماعی و زندگی ما توسط
رسانه ها در همه حوزه ها وجود دارد اعم از مسائل اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و غیره
وجود دارد. بحث آمد و شد یک مسئله بنیادین برای همه حوزه ها است و در خصوص ترافیک
این تعامل بسیار مهم تر و عمیق تر باشد. رانندگی یک رفتار است و عملاً یک رفتار و
نقش را در جامعه بازی می کند این رفتار را به عنوان رفتار خوب، بد، پرخطر و
قانونمند تعریف می کنیم.
یک رفتار خوب چه ویژگی
هایی دارد و یک راننده و انسان خوب دارای چه ویژگی هایی باید باشد. رسانه ها می
توانند با آموزش این مسئله را به مخاطب منتقل کنند و باید بتوانیم آموزش ها را به
صورت چهره به چهره منتقل کنیم.
دکتر علی آبادی
در ادامه نشست افزود:
رسانه ها تنها روش
رساندن این پیام هستند خود تابلوها هم همانطور که شما گفتید یک نوع رسانه است که
اطلاعات به ما می دهند تنها روش رساندن پیام های ایمنی به مخاطب، واقعاً رسانه
است. رسانه های دیداری، شنیداری و شبکه های اجتماعی هم جزء این رسانه ها هستند این
رسانه ها باید چه قابلیت ها و ویژگی هایی داشته باشد و بخصوص اهل رسانه این را می
دانند که اگر رسانهای مبتنی بر اعتماد باشد اولین مسئله در رسانه اعتماد است اگر
این مسئله باشد پیام سریعاً به مخاطب می رسد.
رسانه ها یک نوع
پیام رسان هستند آن طوری که من اطلاع دارم دکترای شما در حوزه آموزش بهداشت ارتقای
سلامت است اگر در این حوزه بخواهیم صحبت کنیم ترافیک و رفت و آمدها، سر و صداها،
شرایط روحی و روانی افراد مسائلی هستند که بیشتر به سلامت راننده ها ربط دارد. آیا
رسانه ها به حوزه سلامت راننده ها وارد شده اند؟ آیا رسانه ها اطلاعرسانی خاصی
انجام داده اند؟ در این حوزه چه کار می توان کرد؟ آیا رسانه های تخصصی فقط به آن
پرداخته اند.
دکترفاطمه
صادق نژاد، دکترای آموزشی بهداشتی ارتقاء سلامت،ضمن تایید گفته های دکتر علی آبادی
اظهار داشت :
رسانه ها باید در
هر صورتی نقش خودشان را ایفا کنند اگر ما فرهنگ سلامت را از فرهنگ ایمنی جدا بکنیم
که من این را جدا نمی کنم زیرا ایمنی بخشی از سلامت است اگر ما ایمنی را بخشی از
سلامت بدانیم باید از رسانه ها همانطوری که در بخش سلامت استفاده شده است استفاده
بکنیم. در حوزه ارتقاء فرهنگ سلامت، رسانه ها نقش خوبی بازی کرده اند و حتی ما
شبکه سلامت داریم. جذابیت رسانهای سلامت به اندازه کافی جا افتاده است رسانه
علاوه بر اعتمادسازی باید جذابیت نیز داشته باشد. شبکه سلامت تا حدودی جذابیتش را
پیدا کرده است به خاطر این که با زندگی افراد در ارتباط است مثلاً یک عده دیابت
دارند و یک عده فشار خون دارند و به تغذیه، وزن و چاقی اهمیت می دهند اینها مسائلی
است که جامعه درگیر آن است. چاقی، دیابت و دیگر موارد بهداشتی جزء مسائل جامعه شده
است اگر مسئله من هم نباشد مسئله پدر و مادرم است. در مورد فرهنگ سلامت، همه افراد
درگیر این مسئله هستند هر فردی که از منزل خودش بیرون می آید درگیر ایمنی و ترافیک
می شود و همه کاربر راه هستیم. یا راننده ایم و یا موتورسواریم و یا پیاده رو و یا
دوچرخه سواریم و این کنترلی دارد. چرا به اندازه فرهنگ سلامت، به ایمنی ترافیک
نپرداخته ایم؟ آیا این مسئله جذابیت لازم را ندارد؟ شاید فقط متخصص ها باید وارد
این حوزه شوند. و چرا رسانه ها به اندازه کافی به آن نپرداخته اند؟ شاید محتوا به
اندازه کافی عمومی نشده است. چند سال پیش وقتی در مورد دیابت صحبت می کردند ما فکر
می کردیم یک عده افراد جدا از جامعه دیابت دارند ولی الان وقتی ریز فاکتورهایش را
جدا کردند فهمیدم که دیابت از کودکی هم وجود دارد و همه علاقه مند شدند که به
اینها پرداخته شود. ما نیاز داریم مانند فرهنگ سلامت، ایمنی و سوانح ترافیکی را نیز
ببینیم و وقتی فرهنگ ترافیک و ایمنی مربوط به آن را می بینیم در کنار آن همانطور
که گفتید آلودگی هوا را نیز باید ببینیم، سر و صدا، بی انضباطی، بی احترامی و قانون
گریزی را باید جزء فرهنگ ترافیک ببینیم. قانون گریزی شاید خطرآفرین نباشد ولی بی
انضباطی اجتماعی را با خود دارد و درواقع در فرهنگ ایمنی به اجزاء لازم آن
نپرداخته ایم و اگر ریزفاکتورها را تجزیه کنیم قابل درک و فهم می شود و در نهایت
قابل اجرا می شود در اینجا یک مشکل وجود دارد که چگونه می توانیم این مسئله را
عمومی بکنیم و رسانه بتواند این را به عنوان یک جذابیت بداند و منتقل بکند و مردم
هم آن را به عنوان یک موضوع جذاب ببینند و گوش بکنند.
دکتر اسماعیلی:
تجربه دنیا در
حوزه فرهنگ ترافیک از ما بیشتر است حتی در حوزه آموزش نیز از ما جلوتر است و ما
وقتی سوابق را در اروپا بررسی می کنیم در فرهنگ ترافیک سوئد در سال 1387 من عکس
هایی را دیدم که متعلق به 50 سال پیش بود و در آن عکس ها فرهنگ ترافیک را در
آموزشگاهها و پیش دبستانی ها انجام می دادند وقتی در آن زمان و در َآن مقطع شما
آموزش داده اید الان می بینید که حداکثر کشته هایشان در سال به 200 نفر هم نمی رسد
و این تأثیرات آموزش است. مخاطبان ما فقط رانندگان نیستند بلکه همه کاربران هستند
و پلیس و پیاده هم کاربر ترافیک هستند و مسافر هم کاربر ترافیک هستند همه این
عناصر باید قوانین ترافیک را بلد باشند. صحبت هایی که در کنفرانس ها مطرح می شود
اصلاً آموزشی نیست. در سال 1380 یک پک آموزشی به دستم رسید وبیشتر به صورت ویدئو
بود که مال 20 سال قبل آن کشور بود. به صورت کلی آموزش نمی دادند بلکه به صورت
فاکتوری بود رانندگی روی یخ را با جزئیات آموزش می دادند. چرا وقتی من کلی یک
مسئله ای را آموزش بدهم ماندگار نمی شود. رانندگی روی برف و یخ قواعد خاص خود را
دارد مثلاً در آن آموزش ذکر می شود که هنگام رانندگی در یخ و برف، مثلاً قطر تایر
باید چقدر باشد و آج ماشین باید طوری باشد که بتواند ماشین را در این شرایط مهار
کند. آموزش با این سبک، موجب ماندگاری می شود. از نیم قرن پیش آموزش دادند و الان
دارند نتیجه اش را می بینند. در ایران ما در سال 1313 آموزش را شروع کردیم و من
سوابقش را دارم این آموزش بیشتر توصیه و تذکر بود و آموزشی نبود. مثلاً اگر آهسته
برانید سالم می مانید. مثلاً سرعت مساوی است با مرگ. اینها آموزش نیست تذکر و
توصیه است. اگر بتوانیم آموزش ها را حرفه ای بدهیم و توسط افراد متخصص بدهیم و اگر
آموزش ها به صورت تصویری و صوتی و المانهای ترافیکی باشد طبیعی است که رفتارهای
همه کاربران ترافیک تغییر می کند و می تواند مثبت باشد.
آموزش ها باید
حرفه ای باشد و هم متخصصان آموزش بدهند و رسانه هایی که مخاطبان خوبی دارند مثلاً
شبکه تلویزیونی که مخاطبان زیادی دارند می توان این ها را رصد کرد و هر کدام از
آموزش ها را در جا و مکان خودش و مخاطبان خاص خودش طرح ریزی کنیم قطعاً تأثیر
دارد. مشکل ما این است که آموزش های ما کلی است. آموزش ها به صورت توصیه و تذکر،
تأثیری ندارد وقتی می گوییم انسان خوب باشد باید جزئیات انسان خوب را نیز تشریح
کرد. انسان خوب کسی است که به قوانین اجتماعی احترام بگذارد. انسان خوب باید حقوق
شهروندی را رعایت کند، انسان خوب کسی است که مثلاً ماشینش را خوب پارک کند و این
عاملی برای ماندگاری بالاست. آموزش ها باید در زمان خودش صورت بگیرد مثلاً در
ابتدای شکل گیری شخصیت افراد و زمانی که ذهن فرد خالی از هرگونه ناهنجاری است و
بهترین زمان آن از پیش دبستانی است. در کنار این ها باید محیط را هم سالم نگه
داریم درچنین شرایطی ما می توانیم مثل سوئد، آلمان و ... عمل کنیم. آلمان یک زمانی
سالانه 13-12 هزار کشته داشته و الان این رقم به 5-4 هزار نفر رسیده است. استرالیا
و اکثر کشورهای اسکاندیناوی از این روش استفاده کرده اند و توانسته اند طعم شیرین
ایمنی راه ها را و طعم شیرین حداقل کشته ها را بچشند.
دکتر علی
آبادی:
در حقیقت یکی از
مشکلاتی که ما با آن سر و کار داریم همه گیری کرونا است و مشکلاتی است که کرونا
ایجاد کرده است یک سری صحبت ها در مورد سفرها و توصیه هایی که انجام میشود و گاهی
به خاطر جابجایی هایی که مردم در سطح کشور انجام می دهندوبرای این که زنجیره قطع
شود باید از سفرها پرهیز کرد هم از منظر سلامت و هم از لحاظ رعایت قرنطینه و توصیه
هایی که در این خصوص ایجاب می کند که انجام دهیم. لطفاً خانم دکتر نظرات خود را در
این خصوص بفرمایید.
خانم دکتر صادق
زاده:
مسئولیت ناپذیری و
اینکه خودمان را متعلق به جامعه بدانیم و برعکس آن، و به اصطلاح مسئله دیگری برای
ما مهم نیست و بدین خاطر قرنطینه را رعایت نمی کنیم. و از حمل و نقل عمومی استفاده
می کنیم و در خانه نمی مانیم. مسئله مسئولیت ناپذیری را اگر می توانیم در مورد ایمنی
راه، به عنوان یک ارزش در جامعه خودمان جا بیاندازیم و این آموزش ها از کودکی باید
آغاز شود تا به بزرگسالان برسد. از رنجی که می بریم برای اینکه چرا در خانه نمی
مانیم و احساس مسئولیت نمی کنیم، از عدم تعلق خودمان به جامعه و جامعه به خودمان
است واقعیت این است که قبل از این که به فکر توزیع دارو برای کرونا باشیم باید روی
مسافرت رفتن مردم و همچنین عبورو مرور مردم فکر می کردیم باید روی ارزش های جامعه
کار بکنیم وقتی ارزش اصیلی در جامعه وجود دارد باید بتوانیم از آن استقاده کنیم
وقتی کودکی با همدلی و مهربانی و احترام به قوانین بزرگ می شود، وقتی در 3 سالگی
یاد می گیرد تا اسباب بازی خودش را با دیگران شریک شود و یاد می گیرد تا قوانین
مهدکودکش را یاد بگیرد و این آموزش وارد جامعه می شود و واقعیت این است که ما از
عدم احترام به ارزش ها رنج می بریم تنها راه برای کنترل این بیماری، گذاشتن قوانین
محکم و همچنین جریمه های نقدی است ولی قوانین گذاشته شده محکم و دائمی نیست اگر
همین ساعت 9 را برداریم و به جایش ساعت 12 بگذاریم می بینید خیابان ها چه خبر است
باید زیربنای مسئولیت پذیری و زیربنای عرق ملی و عرق خانوادگی داشته باشیم.
دکتر اسماعیلی:
در رابطه با بحث
کرونا، موضوعی شد که دنیا را فرا گرفت و ما در این خصوص نه آموزشی داشتیم و نه
چیزی بلد بودیم و در تعارض با فرهنگ ما هم هست یکی از مزیت ها و ویژگی هایمان این
است که ما ارتباطات اجتماعی و عواطف احساسی ما عالی و خیلی زیاد است با آمدن کرونا،
الزاماً ما باید خودمان را محدود می کردیم که برای ما بسیار سخت بود و به محض این
که دولت اعلام می کند که سفرهای بین شهری لغو می شود به خود ما هم مراجعه می کنند
تا بتوانند مجوز بگیرند و حس می کنند در زندانی محبوس شده اند و احساسات ایرانیان
نسبت به داشتن تعامل و دید و بازدید حتی در شرایطی که جان خودمان نیز در خطر است
بی تفاوت می شویم و می خواهیم حتماً به مسافرت برویم و در گزارشاتی که به دست ما
می رسد کاملاً می بینیم که مردم برای رفتن به شمال یا اصفهان و جاهای دیگر صف
کشیده اند. مسئولیت پذیری افراد و خانواده ها از یک طرف وظیفه قانونی و از طرف
دیگر که باید درک مردم را از خطر بالا ببریم مردم داوطلبانه خیلی از کارها را
انجام می دهند مثال من در مورد ایدز است زمانی که شیوع ایدز مطرح شد و حتی در
آرایشگاهها نیز کلی تیغ و وسایل آرایش گذاشته اند و مربوط به افراد خاص است و برای
افراد دیگر استفاده نمی شود و این بدان معنا است که برای مردم ترس ایجاد شده است و
مردم خطر را خوب درک می کنند و سعی می کنند از خودشان محافظت کنند در مورد مسائل
کرونا، من الان می بینم که مردم در این خصوص تمکین می کنند. هر چقدر مردم بیشتر
اطلاع داشته باشند بیشتر تمکین می کنند و به سمت ایمنی و سلامت می روند این مسئله
در مورد رانندگی هم هست که باید ایمنی را رعایت کنند همین الان روزانه 40 نفر در
حوادث رانندگی کشته می شوند و کرونا حساسیت را بالا برده و بحث حوادث ترافیکی
همچنان وجود دارد و کرونا با واکسن تمام می شود ولی بحث حوادث رانندگی همچنان باقی
است و این حوادث در خیلی از جاها پنهان است و مثل کرونا در بوق و کرنا نیست. به
همین خاطر از کنار آن رد می شویم همین الان چقدر از مسائل ترافیک در رسانه ها مطرح
می شود؟ ای کاش یک پنجم کارهای رسانهای که در مورد کرونا انجام می شود در مورد
حوادث رانندگی انجام میشد.
دکتر علی
آبادی:
فکر می کنید چه
کارهایی رامی توان بین مسئولین نهادها و رسانه ها انجام داد؟ مثل ساختن انیمیشن،
از طرف افرادی که مسئولیت دارند، آگاهی دارند نسبت به این توصیه و هشدارها؟ آیا
وارد کتابهای درسی بشود؟ تا جزوه های کوچکی را برای مهد کودک و مدارس تهیه نمایند.
به نظر شما چه کارهایی نهادها می توانند انجام بدهند تا بتوانند در اختیار رسانه
قرار بدهند و رسانه ها آن را بازبخش نمایند؟
دکتر اسماعیلی:
اولین نهاد، نهاد
خانواده است من معتقدم که بچه و نوجوان، و همه اعضای خانواده اولین چیزی را که
الگو می گیرد محیط خانواده است و به خانواده می توان از طریق رسانه های جمعی
برایشان توضیح داد و نشانداد ما هر چقدر شناخت و روشنگری را در سطح جامعه نسبت به
موضوعات بالا ببریم من به عنوان پدر خانواده، نسبت به بچه ام احساس مسئولیت می
کنم. اما در رابطه با آموزش ها، شما وقتی از کشورهای توسعه یافته مثال می زنید در خیلی
از حوزه ها از ما بالاتر هستند و در بعضی حوزه ها هم ما بالاتر هستیم اما باید
قبول کنیم که آموزش های آنها نسبت به ما کاملاً فرق دارد مثلاً در یکی از شهرهای
اروپایی چیزی دیدم که برایم بسیار جالب بود در ایستگاههای اتوبوس تبلیغی دیدم که
در آن یک کیف خانمی بود که دستی دارد داخل کیف می شود و این پیام را داشت که مواظب
کیف خود باشید. و وقتی من از پلیس انجا پرسیدم که شهر شما که امنیت دارد پس چرا
این تبلیغات را انجام داده اید او گفت که ما حتی یک درصد امکان این چنین حادثه ای
را در نظر می گیریم ما در ایران حدود 20 سازمان، نهاد که دارند کار آموزش انجام می
دهند اگر در همه این نهادها، قدرالسهم خودشان را انجام بدهند در حوزه مسئولیت
اجتماعی، سلامت و غیره توجه بدهید حس مسئولیت پذیری آدم ها خیلی بالا می رود خیلی
از مردم اگر چیزی را یاد نگرفته باشند به همان چیزی که می دانند عمل می کنند. وقتی
شما به من یاد نداده اید که در زمان زلزله چه عملی باید انجام بدهم و زمانی که
زلزله بیاید خودم میپرم و داخل آسانسور می شوم که کار بسیار خطرناکی است ولی من فکر
می کنم کار خوبی است یا در رانندگی، من یک سؤال ساده می پرسم چند درصد از خانم های
ایرانی از کاریر(صندلی ویژه کودک) در اتومبیل استفاده می کنند؟ آنها فکر می کنند
اگر بچه را در بغل خودشان نگهدارند ایمن تر است. ولی نمی دانند که یک صندلی کودک،
چقدر می تواند در تصادفات مثمرثمر واقع شود. یا مثلاً چقدر از ماشین های ما کمربند
مخصوص کودک دارند؟ چقدر از موتورسواران الزاماً از کلاه ایمنی استفاده می کنند؟
چرا استفاده نمی کنند؟ برای این که متوجه نیست که چقدر خطرآفرین است. اگر
موتورسوار بفهمد که یک کلاه 400 یا 500 تومانی و شاید هم کمتر چقدر به او کمک می
کند تا نمیرد. حتماً از کلاه استفاده می کند ولی فکر می کند کلاه در حد این است که
پلیس جریمه اش نکند .چرا؟ زیرا این دانش و آگاهی اش این است که پلیس او را جریمه
نکند. مثلاً ما در تیزرهای خارجی می بینیم که چقدر جالب در مورد بستن کمربند ایمنی
صحبت می کنند. مثلاً یک هندوانه را داخل کلاه کاسکت می گذاشتند و از یک متری روی
زمین پرت می کردند و آن هندوانه چیزی نمی شد وبعد همان هندوانه را از کلاه در می
آوردند و پرت می کردند و می دیدند که کلاً هندوانه از هم می پاشید وله می شد و می
گفتند سر انسان مانند این هندوانه است. اگر ما این کار را انجام دادیم در آن صورت
نتیجه آن را هم خواهیم دید وقتی که شما به کشورهای شرق آسیا مثل اندونزی، مالزی و
غیره تشریف می برید می بینید که اگر هزار موتورسوار در حال رفت و آمد هستند یک
دانه را هم بدون کلاه نمی بینید. و این بدین معناست که من آموزش را خوب داده ام.
طبیعی است که من به عنوان متولی و حاکمیت وقتی این کار را درست انجام نداده ام چه
انتظاری باید از مردم داشته باشم. برای نمونه شما یک هفته رادیو و تلویزیون را باز
کنید و ببینید چقدر در مورد این موضوع حرف می زنند. پس وقتی که من کاری انجام
نداده ام نباید هم انتظاری داشته باشم. برای نمونه شما، کتابهای دانش آموزان را
نگاه کنید من چندین جلسه با وزیر آموزش و پرورش و دست اندرکاران آن داشتم گفتم ما
اطلاعات را به شما می دهیم و جواب آنها این است که اگر مابرای شما این کار را
انجام بدهیم باید برای محیط زیست و ... هم بزنیم. خیلی از دوستان در این خصوص زحمت
کشیدند ولی وقتی آموزش درست وجود ندارد چگونه انتظار دارید که صددرصد موتورسواران
ما از کلاه ایمنی استفاده کنند.
این جا موضوع جان
انسانهاست و این امر با تلاش دوستان قابل انجام است شما وقتی می بینید که از بالا
دارند آموزش و آگاهی نمی دهند چرا باید انتظار داشته باشید که موتورسواران صددرصد
از کلاه ایمنی استفاده کنند و خانم ها در ماشین های خود از صندلی ویژه کودک
استفاده نمایند چقدر ما گفته ایم که آنها عمل کنند. چرا مردم در مورد مسئله سلامت،
به محض این که خبری می شنوند که مثلاً سبزی دارای این باکتری است دیگر هیجکس سبزی
نمی خورد برای اینکه باور کرده اند. چرا باور کرده اند؟ برای اینکه با جان خودشان
در ارتباط است. اما در حوزه مسائل ترافیک، هنوز ما به این نقطه نرسیده ایم که مردم
سلف کنترل داشته باشند و خودشان به این نتیجه رسیده باشند که چه پلیس باشد و چه
پلیس نباشد قوانین را رعایت نمایند و کمربند ایمنی را ببندند تا ضامن سلامتشان
باشد.
دکتر علی
آبادی:
در خصوص نهادها،
صحبت کردیم آیا سندراهبردی وجود دارد؟ یا تهیه مستندات؟ کدام رسانه می تواند بهتر
این سند را در اختیار عموم قرار بدهد؟ و اینکه آیا شما فکر می کنید این بیلبوردها
که هست می تواند راه مناسبی برای آموزش باشد؟ و ارائه این آموزش ها یانه؟
خانم دکتر صادق
نژاد:
ما یک برنامه عملیاتی ایمنی
راه داریم یا اکشن پلان. که تقریباً یک سند راهبردی ایمنی راه بود. 10 سال پیش
تدوین شده بود که یک برنامه عملیاتی داشت که این برنامه 2 تا 3 بند درباره اطلاعرسانی،
آموزش همگانی آورده شده است. وقتی تمام سیاست های ایمنی راه را در یک جا جمع آوری
می کنیم 5 رکن دارد که این رکنها را در برنامه عملیاتی وارد کرده اند مثلاً سیاست
های مربوط به نهاد راهبر، خودرو، ایمنی راه و همچنین درباره راهبران ایمن و پنجمین
هم پست کراش است. برای هرکدام از اینها تعاریفی صورت گرفته است و در بخش راهبران،
سیاست های رسانهای را آورده اند، اولاً این دستورالعمل ها کافی نیست و ثانیاً
مستقل نیست و در ایران، آموزش آخرین اولویت سازمانهاست وسندهایی که تدوین می کنند
بیشتر روی نقاط قوت آن سند کار می کنند وبقیه بخش ها را به فراموشی می سپارند
وآنجایی که در آن پول وجوددارد و بازدهی آن کوتاه مدت است دنبال آن می روند. حتی
بازدهی آنی و لحظه ای. ولی آموزش بازدهی آن طولانی مدت است و با توجه به این که
مدیریت ما مدیریت پیوسته ای نیست و متصل به افراد است و به عمر اداری آن افراد
بستگی دارد و آموزش در این قالب نمی گنجد. آموزش یک سیاست پیوسته و مستمر می خواهد
که درواقع ما امروز بنویسیم و 10 سال دیگر میوه آن را بچینیم. امروز بکاریم و 10
سال دیگر درو کنیم کدام مسئول ما اینچنین حوصله ای را دارد. ما فکر می کنیم چون ما
نیستیم برای چه چیزی این درخت را بکاریم. مسئولیت ناپذیری هم که سرجای خودش هست.
به عنوان یک بیماری اجتماعی حتی در سند راهبردی ما با وجود چند آیکون در خصوص
رسانه، هنوز در اولویت انجام نیست. مسئله دوم اینکه باید یک راهبرد رسانه ای مستقل
داشته باشیم و حتی یک رسانه مستقل داشته باشیم و این سؤال که شمافرمودید که آیا
بیلبورد تأثیر دارد یا خیر؟ واقعیت این است که ما در مورد رسانه هایمان نظرسنجی
نمیکنیم و اگر هم نظرسنجی بشود، مثلاً اگر فیلمی را درست می کنند و پخش می کنند
بعد از آن بازخورد و ارزشیابی آن را انجام میدهند وقتی یک کمپینی می خواهد انجام
بشود از آن لحظه اجرا یا پلانینگ تا لحظه آخر آن ارزشیابی صورت می گیرد ولی ما فقط
اجرا می کنیم. و حتی برنامهریزی قبلی هم نداریم یعنی نه تحقیقات داریم و نه چیز
دیگر. در مورد بیلبورد نظرسنجی درستی انجام نشده است. مطالعات نشان میدهد که همین
بیلبوردها در بعضی مواقع میتوانند مؤثر باشند و بهنظر من مؤثر بودن در بعضی
مواقع به جذابیت، ابعاد و مهمتر از همه کلمات کمتر آن بستگی دارد. چرا که در مورد ترافیک
و سرعت بالاتر از صد کیلومتر، شما فرصت خواندن بیلبورد را ندارید.، بیلبورد باید
طوری طراحی شود که مخاطب پیام را در آن واحد دریافت کند. اگر تأثیر آنی نگذارد،
بیلیورد کارآیی لازم را ندارد. برای هر بیلبورد مطالعه خاص لازم است و مطالعات
مختلف نشان میدهد که بیلبوردها باعث حواسپرتی میشود.
دکتر علیآبادی:
نظرتان در رابطه با شبکههای
اجتماعی چیست؟ آیا این شبکههای میتوانند یکسری کانال راهاندازی کنند؟ و یا
چنین کانالهایی وجود دارد؟ و افراد از آنها بیخبر هستند؟ آیا واقعاً کانالی در
تلگرام، واتساپ و یا اپلیکیشنهایی در این زمینه در داخل ایران تهیه میشود؟آیا
راهنمایی، رانندگی میتواند اپلیکیشن راهاندازی کند و تمام این آموزشها را در
داخل آن بیاورد و مخاطبان با مراجعه به آن App آموزش ببینند؟
چون آموزشها هم مجازی شده است و شاید این هم یکی از راههایی باشد که بتوان
آموزشها را در اختیار همه قرار داد. شبکههای اجتماعی را برای آموزش ترافیک چگونه
ارزیابی میکنید؟
خانم دکتر صادق نژاد:
شبکههای اجتماعی اگر متعامل
باشند عالی است. در مطالعاتی که در چند شبکه مثل فیسبوک انجام شده بود، مشخص شد
که تاثیر زیادی ندارد حتی توئیتر. بعضی از شبکه همچون youtube
تأثیرگذاری بیشتری داشت چون فرد بهصورت فعالانه به آن مراجعه میکند. و به تبع مراجعه
مستمر و فعالانه احتمال آموزش را افزایش میدهد. در مورد اینکه آیا نهادها شبکه
اجتماعی دارند یا خیر اطلاع زیادی ندارم و فکر نمیکنم از این قابلیتها استفاده
کنند. ولی نهادهای غیردولتی کمی در این خصوص فعال هستند و سمنها هم فعال هستند.
برای این موضوع ما محتوایی که در داخل تولید شود احتیاج داریم. چرا که محتواهایی
که در سازمانها و NGOها گذاشته میشود مبتنی بر
فرهنگ ما نیست. یعنی محتواها را از خارج گرفتیم و یک زیرنویس به آن اضافه کردیم.
ما در این خصوص فقط تماشاچی هستیم وکه تاثیر کمی دارد. رسانهها و اپلیکیشنها
باید بیشتر در اختیار باشند. ولی بسیار کم هستند. مثلاً وقتی به سایت نهادها و
سازمانها مراجعه میکنیم، آیکون کوچکی در مورد آموزش دارند که فعال نیست. در
حقیقت شبکههای اجتماعی افراد را بمباران
اطلاعاتی میکنند و باید این بمباران آنقدر جذابیت داشته باشند تا تاثیر ماندگار
داشته باشند و ما را به خود جلب کنند. جذابیت شبکههای اجتماعی بسیار مهم است. ولی
این جذابیت در این حوزه بسیار محدود است و استفاده از شبکههای
اجتماعی اجتنابناپذیر است و استفاده از آنها لازم و تنها انتخاب ما برای چند سال
آینده همین شبکههای اجتماعی است. رسانهها همچون تلویزیون، محتوای آنچنانی ندارند
که در حوزه ایمنی راه ارائه کنند. خود مردم هم برای این مسائل سراغ تلویزیون نمیروند.
حداکثر افراد خاصی که به تلویزیون مراجعه میکنند برای دیدن یک برنامه خاص است.
اگر برسیم به آنجایی که برنامه ایمنی مسئله باشد و در ساعت خاص همه مردم به آن مراجعه
کنند مثل اخبار 20:30 که مخاطب بسیار دارد و نفوذ تلویزیون را بیشتر داشته باشیم و
برنامه جذابی بیاوریم تا مخاطبان بگویند مثلاً ساعت 9 شب اخبار ترافیکی باشد یا
فرهنگ ایمنی در ساعت خاصی از تلویزیون در برنامهای جذاب تدوین و پخش شود، میتوانیم
از این رسانهها و شبکههای اجتماعی استفاده مفید ببریم ولی متاسفانه افرادی که
دلسوز فرهنگ ایمنی هستند بسیار کماند و اگر بتوانند همین افراد جمع شوند و یک سند
راهبردی تدوین کنند و اجرایی شود بسیار عالی خواهد بود.
شما بهعنوان دفتر مطالعات اگر
علاقمند به این مسئله هستید بهعنوان یک پروژه در تدوین سند راهبردی، فعالیتی را
انجام دهیم و شما بهعنوان مجری این مسئله را با سازمانهای ذینفع مطرح کنید تا
بتوانیم یک سند راهبردی در خصوص فرهنگ ایمنی ترافیک تدوین کنیم و اگر از طریق
وزارت ارشاد، با دستاندرکاران این حوزه مکاتبات انجام شود، این کار میسر است؟
دکتر علیآبادی:
پیشنهاد این مسئله را در قالب فرهنگ عمومی و کمک
رسانهها در جهت برقراری نظم و انظباط در حوزه ایمنی و ترافیک میتوان ارائه داد.
دکتر صادق نژاد:
بهعنوان یک راهکار میتوانیم
از آلودگی هوا، انضباط ترافیکی، فرهنگ عمومی، مسئولیت اجتماعی نیز استفاده کنیم و
مطالعات بینالمللی نیز در این خصوص شده است و کارهای تطبیقی را نیز میتوان در
این خصوص انجام داد چون باید از این جلسات یک نتیجهگیری انجام شود و مستندات آن
نیز تهیه شود.
دکتر علیآبادی:
اگر طرحی مدنظرتان هست؟ پیشنهاد دهید تا با
همکاری دوستان انجام دهیم.
ممنون از پیشنهاد شما.
امیدواریم با توجه به مشکلات فنی جهت ارتباط با دیگر عزیزان، جلسه دیگری را نیز در
این خصوص برگزار کنیم.