هرگاه گفتگو در باب مقوله سرمایه اجتماعی و به طور خاص اعتماد اجتماعی میشود، عدهای به طور کلی منکر سنخیت گفتمان جامعه ما با این مقوله شده و نتایج مربوط به آن را نادیده میگیرند. این طیف با تشریح تفاوت ساخت اجتماعی ما با سایر جوامع، اصولاً مانع از تامل در این باب میشوند. آن سوی طیف، اما جریانی وجود دارد که قائل به تاثیر بوم و اقتضائات جامعه ایرانی اسلامی در ادبیات و معیارها نیست و از منظر آنان، حکم برای جامعه ایران همانند سایر جوامع است.
آنچه پایان بخش این قضیه است، اینکه بالاخره ارتباطات اجتماعی زیر بنای شکلدهی جامعه و نیز تنظیمکننده مناسبات جامعه و حاکمیت است؛ حال چه با ادبیات سرمایه اجتماعی و چه غیر آن.
دوامِ ارتباطات به ابتنای آن بر اعتماد است که ریشه آن را می توان به محبت اجتماعی نیز برگرداند که با ساخت جامعه ایران نیز سنخیت بالایی دارد. بر طبق شواهد آنچه غیرقابل چشم پوشی است، اینکه اعتماد، به طور خاص در دهه اخیر و به ویژه در سطح مردم با حاکمیت دچار خدشههای شدید شده است.
بسا آنکه ترمیم آن به سادگی تخریب آن نیست و این را باید حاکمیت و نخبگان به جای انکار و توجیه جدی بگیرند و آرایش متناسب و اولویتدار بگیرند. نمیتوان این موضوع را به عنوان یکی از موضوعات هم عرض سایر موضوعات نگریست، بلکه اساس سیاستگذاری ها، تعاملات و مناسبات لایههای مختلف حکمرانی باید بر ملاحظه جدی این مقوله باشد. سرمایه اجتماعی و عناصر آن یعنی اعتماد، مشارکت و رضایت اجتماعی، به عنوان بطن حکمرانی است که میوهی آن در ویترین حکمرانی نیز خودنمایی میکند.