🔰 امروز در #موقعیت_تاریخی خاصی قرار داریم که بدون التفات به آن، وضعیتمان را تنها نوعی آشفتگی و بیسامانی و شاید انحطاط درک میکنیم؛ ملت ما امروز در موقعیت «ساخت» و موقعیت «عزم» کردن است. موقعیتهای تاریخی در مقیاس ملت، بازههای زمانی طولانیتر را در بر میگیرند و گاه ممکن است چندین دهه به طول انجامند. ما امروز در مرحلهی عزم برای تکوین و تولد یک ساخت نو هستیم.
🔰 در یادداشتهای پیشین در توضیح هدف نشستهای همعزم، بیان شد که در انقلاب اسلامی #انسان_جدید با اندیشهی نو ظهور یافت که از همان ابتدای انقلاب و در خود مرحلهی انقلاب، دست به عمل نویی زد و به گونهای متمایز عمل کرد. البته که ما هنوز به اندازه کافی این انسان و عملش را نشناختهایم و بالتبع هنوز این انسان توضیح داده نشده است. این انسان جدید، نظر و عمل را در نسبت جدیدی بر هم زده و #عصر_نو را خلق کرده است و همچنان میکند.
🔰 گفتوگو در سهگانهی اول مجموعهی نشستهای همعزم، از "روایت فتح" شروع شد، با این منطق که مؤلف آن این توجهِ تاریخی را دریافته بود و در میانهی نشدنها و نفهمیدنها، شدنها و فهمهایی را درک میکرد. لذا از سویی در روایت فتح تلاش کرده بود تا نقطهی این ایجابها را نشان دهد و از سوی دیگر و با زبانی دیگر و برخوردی انتقادی تلاش داشت در مجموعه تألیفاتش، این مسیر جدید و جریان ناب فتحی که دریافت کرده بود را از آسیبها و افتادن در نظم پیشین که از آنها رهایی یافته بود، حفظ کند. آوینی در روایت فتح با توضیح انسان جدید تلاش کرد نقطهی متمایزی از توضیح "فتح" و پیشرفت که تا آن زمان درک میشد را نشان دهد. اما همزمان نظم پیشینی که با بازتولید ساختارهای برآمده از همان نظم، قدرت داشت تا این انسان را در خود هضم کند و به جای توسعه آن، به سرکوب آن منجر شود، نقد میکرد و تضاد میان این انسان جدید و خروجی ساختارهای پیشین را نشان میداد.
🔰 هدف اصلی مرحلهی قبل توجه به #پرسش های اصلی در روایت حرکتمان -چه آن را پیشرفت بدانیم چه ندانیم- بود. سوال از اینکه این حرکت را چه چیزی یا چه کسی رقم زده است، سوال از نسبتی که باید میان انسان و دستاوردش در روایت پیشرفت توضیح داد و سوال مهمتر اینکه چه شرایط و امکاناتی در خلق اجتماعی این روایت باید وجود داشته باشد.
🔰 "روایت پیشرفت" در نسبتِ با "همعزم شدن" ملت در مسیر "حرکت" ش، مسأله اصلی این نشستها بوده است. و اگر این همعزم شدن را «گفتمان» شدن بدانیم، موضوع فاز دوم گفتگوها، بازخوانی تعریف گفتمان و مسائل و ابعاد آن در نسبت با انسان انقلاب اسلامی و حرکت او است. به عبارتی در فاز دوم بنا داریم دربارهی این تعریف و معنای آن، اما کمی آشناییزدایانه گفتگو کنیم.
🔰 داستان بر سر گفتمان و گفتمانسازی همانقدر نیاز به توضیح دارد که "پیشرفت" و پیشرفته شدن. اما هنوز به اندازهی کافی سوالات و مسائل اصلی حول این دو مفهوم، مشخص نشده است که یک پیامد آن در صحنه، انزوای خود این ادبیات است. امروز بعد از حدود بیش از ۱۵ سال از شکلگیری این ادبیات، بازخوانی یا واکاوی مفاهیم گفتمان و پیشرفت ضروری است. اما این بازخوانی باید با توجه به ما بإزای عینی و بیرونیاش باشد تا گرفتار مفاهیم ذهنی و یا عملگرایی دور از نظر نشویم. مرز باریک و تیزی بین نظر و عمل در اینجا وجود دارد و نیافتن این نسبت، گاهی ما را به یکی از دو سوی #عملگرایی، یا #ذهنگرایی پرتاب می کند که وجه مشترک هر دو سو، این است که بریده از #واقعیت هستند.
🔰 انقلاب اسلامی شبیه همه انقلابهای بزرگ_بزرگ در ابعاد تغییر در نظمی که یک انقلاب اجتماعی میتواند در زندگی یک ملت و ملتهای دیگر ایجاد کند_ از ابتدا نیاز به مفاهیمی در نسبت با وضعیت متمایزی که خلق شده بود، داشت و این اتفاق کموبیش از ابتدای انقلاب رخ داد، به عنوان مثال مفاهیمی همچون استکبار در مقابل مفهوم امپریالیسم. اما به اندازه کافی نتوانستهایم همان مفاهیم و یا مفاهیم و واژگان جدیدی که در نسبت با نیازها و واقعیتهای جدیدی که به آن نیاز داشتیم و داریم را در منظومه مفاهیم پیشین جایابی کنیم و توضیحشان دهیم.
🔰#گفتمان و #گفتمان_سازی و همچنین پیشرفت، در یک وضع خاص و نیاز جدید خلق شدند، اما بعضاً با بریده شدنشان از وضعیت واقعی و خارجیشان، تبدیل به مفاهیمی تا حدی ذهنی شدهاند. نتیجه این امر، عدم توان ما در توضیح حرکت طی شدهمان شده است. هر تلاشی در جهت تجمیع عزمها که لازمه حرکت یک ملت است، نیاز به دفاع از این مفاهیم و بیان ضرورت آنها در نسبت با واقعیت دارد که این هم بخشی از فرآیند گفتمانسازی پیشرفت است.