اخبار

قداست زندگی بشری/ ترجمه شفقنا از کتاب «حسین و مبارزه برای عدالت» / مولف: دکتر کریس هیور

شفقنا – ترجمه از زهرا اسدیان / آیا می‌توان به عملی جدی‌تر از گرفتن جان انسان دیگری فکر کرد؟ چقدر تصمیم‌گیری برای انجام چنین کاری می‌تواند سنگین باشد! اسلام به ما می‌آموزد که زندگی هر انسان دارای ارزشی عظیم است. چگونه ما می‌توانیم در جنگ شرکت کنیم اگر برای زندگی تک‌تک افراد دشمن به اندازه‌ی زندگی خود ارزش قائل باشیم؟ اگر به تاریخ نگاه کنیم، می‌توانیم مواقعی را مشاهده کنیم که تمایل برای شتافتن به سوی میدان جنگ وجود داشته است. آیا بزدلی است که در صورت امکان به دنبال راهی برای اجتناب از خونریزی باشیم؟ آیا محدودیت‌هایی وجود دارد که نتوان از آن عبور کرد؟ چه زمان به نقطه‌ای می‌رسیم که به نظر می‌رسد راهی ‌به‌جز جنگ وجود ندارد؟

در طی یکی از جنگ‌های سیک[4] در سال 1704، شخصی به نام بهایی کنهیا[5] یک مشک آب به پشت خود آویزان کرده بود و کارش این بود که بر بالین بیماران و مجروحان می‌رفت تا با دادن جرعه‌ای آب از رنج آنها بکاهد. اما همرزمانش متوجه شدند که او به مجروحان هر دو طرف جنگ آب می‌دهد. آنها به فرمانده خود گورو گوبیند سینگ[6] که وی را اعزام کرده بود، اعتراض کردند. وقتی از بهایی کنهیا سوال کردند او تایید کرد که آزادانه تمایل دارد به مجروحان هر دو طرف آب بدهد. او توضیح داد: «من فقط انسان‌های رنجدیده را می‌دیدم.» گورو رفتار او را تحسین کرد، از او خواست که به این کارش ادامه بدهد، به او زخم‌بند و مرهم داد تا او بهتر بتواند رنج تمامی این انسان‌ها را آسان‌تر کند. 

***

زمانیکه حسین فهمید یزید به نماینده‌ی خود فرمان داده که نزد او بیاید و از او بیعت بگیرد، مساله‌ای واقعی در پیش روی خود داشت که باید آن را حل می‌کرد. او می‌دانست که یزید یک سپاه قدرتمند دارد و بی‌رحم است. یزید عقب نمی‎نشیند و بنابراین مبارزه خواهد کرد. هر جنگی با چنین سپاه قدرتمندی منتج به از دست رفتن جان‌های زیادی خواهد شد. حسین همچنین می‌دانست که اگر مردم را به جنگ فرابخواند تا از درستی آرمان او دفاع کنند، تعداد زیادی از مردم پاسخ خواهند داد. اما نتیجه‌ی آن، کشته شدن تعداد زیادی از مسلمانان خواهد بود. بسیاری مجروح خواهند شد و بنابراین مردان قادر نخواهند بود خانواده‌ی خود را تامین کنند. این به معنای برجای ماندن تعداد زیادی مسلمان بیوه و یتیم خواهد بود. چنین اتفاقی یکی از ناگوارترین جنگ‌ها خواهد بود؛ یک جنگ داخلی، برادر علیه برادر و مسلمانان از هر دو طرف کشته و جانباز خواهند شد. آیا چنین اتفاقی اجتناب‌پذیر است؟

حسین بدون شک در زمان برادرش حسن؛ وقتی پس از فوت پدر آنها علی، معاویه قدرت را مصادره کرد، در مورد چنین موقعیتی اندیشیده بود. حسن با مشکل مشابهی مواجه شد: اگر مردم را در مخالفت با معاویه به جنگ فرامی‌خواند، خون مسلمانان بین دو طرف جنگ تقسیم می‌شد. با توجه به شمار لشکریان و تجربه جنگ با سپاه معاویه، احتمال زیادی وجود داشت که پیروزی از آن آنها شود. حسن به خوبی می‌دانست برخی از افرادی که برای پاسخ دادن به فراخوان او می‌آیند وقتی عرصه بر آنها تنگ شود، نمی‌مانند، عقب‌نشینی می‌کنند و به خانه بازمی‌گردند. با ملاحظه‌ی همه‌ی شرایط، حسن تصمیم گرفت که با معاویه عهدنامه امضا کند. اگر خود او زنده می‌ماند، پیام تعبیر درست اسلام نیز زنده می‌ماند. او می‌توانست ایمان و درک افرادی را بسازد که به دنبال رهبری معنوی او هستند. این‌چنین پیام در زندگی آنها زنده می‌ماند. هرچند پذیرش آن عهدنامه و مشاهده‌ی اینکه معاویه چگونه خود را به قدرت می‌رساند، موجب درد بزرگی برای حسن ‌شد، اما این راه درست و شجاعانه‌ترین کار بود.

پدر حسین، علی، یک جنگجوی مشهور بود؛ کهنه سرباز بسیاری از جنگ‌ها. او نیز در زمان رحلت محمد با مشکل مشابهی مواجه شده بود. او می‌دانست که از سوی خداوند و پیامبر برای رهبری جامعه پس از رحلت محمد انتخاب شده است. با این‌حال جامعه مسیر دیگری را انتخاب کرد. به جای اینکه مردان خود را به جنگ فرابخواند و با دیگر مسلمانان، اصحاب خود محمد، وارد یک جنگ داخلی شود، او تصمیم گرفت که موضع خود را آشکارا بیان کند و سپس کناره‌گیری کرد. او نیز به ارزش زندگی هر انسان واقف بود و می‌خواست در صورت امکان از خون‌ریزی جلوگیری کند؛ حتی اگر به ضرر خود او باشد. او نیز خارج از کانون توجه برای خوبی جامعه تلاش کرد؛ جایی که می‌توانست مردم را به‌گونه‌ای تعالی ببخشد که به پیام اسلام وفادار باشند.

در دو موقعیت دیگر در زندگی علی، ما می‌توانیم این تمایل به جلوگیری از خون‌ریزی در صورت امکان را ببینیم. وقتی که او در جنگ صفین در سال 657 میلادی با سپاهیان معاویه روبه‌رو شد و کشته‌های زیادی در هر دو طرف جنگ مشاهده کرد، با حکمیت موافقت کرد. گرچه کارگزاران معاویه به او حقه زدند، او بر تصمیم و بر حرف خود باقی ماند. برخی گروه‌ها از میان سربازان او به تندی با موضع او مخالفت کردند و آن را نشانه‌ای از ایمان نداشتن به خدا دانستند؛ زیرا اگر آنها ایمان داشتند و راه درست را می‌رفتند پس خدا پیروزی آنها را تضمین می‌کرد. آنها او را رها کردند و رفتند. سرانجام یکی از همین‌ها بود که علی را در سال 661 میلادی ترور کرد. دراینجا دوباره ما سیرت او را می‌بینیم؛ درحالی‌که در بستر مرگ بود، دستور داد که هیچ جنگ یا انتقامی به خونخواهی قتل او نباید اتفاق بیفتد. فقط عدالت باید در مورد خود قاتل اجرا شود.

حسین باید گزارش‌هایی از یک رویداد در زندگی خود محمد را شنیده باشد که وقتی حسین یک پسربچه بود، اتفاق افتاد. محمد در رویا دید که به عنوان یک زائر برای عبادت خدا به کعبه در شهر مکه رفته است؛ همانجا که جد او ابراهیم به پرستش خدا می‌پرداخت. ابراهیم و اسماعیل کعبه را ساختند، سپس گرداگرد آن طواف کردند درحالیکه با صدای بلند تسبیح خداوند را می‌گفتند. وقتی مسلمانان مدینه از قصد محمد آگاه شدند، برای پیوستن به او در زیارت خوشحال و مصمم شدند. همه‌ی عرب‌ها از این حق برخوردار بودند که برای زیارت وارد مکه شوند، بنابراین فرصتی بود که می‌شد آن را امتحان کرد. آنها عشق زیادی به شهر زیارت داشتند، هرچند در آن زمان ورود به آن برای آنها ممنوع بود چرا که مکه هنوز در دست بت‌پرستان بود و مقر دشمنی که در سه جنگ با آنها رودررو شده بود. محمد و همراهانش لباس زائران را پوشیدند و این کار به معنای آن بود که آنها هیچ سلاح جنگی همراه ندارند و قصد دارند کاملاً صلح را رعایت کنند.

گزارش شده است که حدوداً 1400 مسلمان همراه محمد به سوی مکه رفتند. هیاتی از مکه بیرون آمد تا با آنها در محلی به نام حدیبیه ملاقات کند. به مسلمانان اعلام شد که مکیان به آنها اجازه نمی‌دهند وارد شهر شوند. مکیان آن شب به خانه بازگشتند تا صبح روز بعد برای مذاکرات بیشتر بازگردند. گزارش شده است که آن شب محمد به همه‌ی اردوگاه خود سرکشی کرد و از همه‌ی همراهان خود قول جدی گرفت که صبح روز بعد هر فرمانی داد آنها از او اطاعت کنند. صبح روز بعد وقتی مذاکرات از سر گرفته شد، محمد در بسیاری از مسائل با نظر مکیان کنار آمد که این امر باعث نگرانی عمیق برخی از همراهان او شد؛ چون آنها این را نشانه‌ای از ضعف می‌دیدند. به‎ هرحال، محمد درک عمیق‌تری از راه خدا داشت. او نگران این نبود که به ظاهر شکست بخورد درحالیکه می‌توانست از خون‌ریزی جلوگیری کند و دستاوردهای بلندمدت به دست بیاورد. در عهدنامه موافقت شده بود که محمد و زائران همراه او بدون ورود به مکه به خانه بازمی‌گردند، اما از آن زمان به بعد مسلمانان مدینه آزادند که به شهر مکه بیایند. آنها می‌توانند با مکیان تجارت کنند و این به معنی آن بود که روابط انسانی عادی‌تری می‌تواند بین دو جامعه برقرار شود. این اتفاق منجر به اسلام آوردن بسیاری از مکیان شد و راه را برای عبادت آزادانه‌ی مسلمانان در مکه باز کرد. این مذاکرات عهدنامه در سال 628 میلادی اتفاق افتاد. در این معاهده توافق شده بود که گروهی از مسلمانان می‌توانند در سال 629 برای زیارت به مکه بیایند و راه برای تبدیل شدن مکه به یک شهر مسلمان از سال 630 به بعد هموار شد. همه‌ی اینها بدون نیاز به جنگ و خونریزی میسر شد.

بسیاری از مفسران مسلمان قرآن آیه‌ی «به راستی ما برای تو پیروزی آشکاری فراهم آوردیم» (سوره‌ی فتح، آیه‌ی 1) را ارجاعی به معاهده‌ی حدیبیه دانسته‌اند. این یک پیروزی بزرگ اما بدون خون‌ریزی در راستای عدالت بود؛ زیرا رسم قدیمی عرب بر آن بود که تمامی گروه‌های زائران حق داشتند وارد مکه شوند و کعبه را عبادت کنند. در واقع، این پیروزی بزرگتری بود؛ چرا که مکه را به جامعه‌ی مسلمانان بازگرداند و منجر به اسلام آوردن افراد زیادی شد.

حسین در موقعیت‌هایی که اکنون با آن مواجه می‌شد، چه باید می‌کرد؟ در صورت امکان باید از خون‌ریزی اجتناب می‌شد، زیرا این‌چنین از دست رفتن زندگی انسان‌ها اتفاق ناگواری بود. اما تراژدی خیلی بزرگتر، از دست رفتن تمامیت پیامی بود که از سوی قرآن و حضرت محمد به جامعه مسلمانان سپرده شده بود. اصالت آن پیام باید به هر قیمتی حفظ می‌شد. و این‌چنین حسین مصمم بود که تا جای ممکن از جنگ اجتناب کند، اما در عین حال هر اتفاقی هم که بیفتد، تقدیر خود را که حفظ پیام اسلام است، به انجام برساند.

 

[1] Chris Hewer

[2] Hussain and the Struggle for Justice

[3] ترجمه‌ی فارسی آیات قرآن کریم از ترجمه‌ی استاد حسین انصاریان انتخاب شده است.

[4] Sikh wars

[5] Bhai Kanhaiya

[6] Guru Gobind Singh

[7] In God we trust

این جمله شعار ملی ایالات متحده است که در سال ۱۹۵۶ رسمیت یافت. این عبارت از سال ۱۸۶۴ بر روی سکه‌های ایالات متحده و از سال ۱۹۵۷ بر روی اسکناس‌های ایالات متحده درج می‌شود.

[8] ترجمه آیات از حسین انصاریان (م.)

۱۲ شهریور ۱۴۰۲ ۱۶:۰۱