اخبار

هزار سوال بی‌جواب در باب مسئله حجاب...

هزار سوال بی‌جواب در باب مسئله حجاب...

این چند وقت که با تحلیل‌ها و مطالبات حول مسئله حجاب مواجه بوده‌ام، دائما یک حسی در درونم هست که گویی بیشتر تحلیل‌ها، یک عنصر گم شده دارند که نبودنش باعث آبکی شدن تحلیل‌ها می‌شود...!این که می‌گویم آبکی، مقصودم بی‌ادبی نیست بلکه مقصودم این است که احساس می‌کنم یک جای تحلیل‌ها و مطالباتی که در مورد وضع حجاب وجود دارد، لنگ می‌زند.

راستش گمان حقیر این است که انگار پای یک سری چرایی‌های اساسی در میان است که متاسفانه یا در تحلیل‌ها و مطالبات مربوط به حجاب مطرح نمی‌شوند یا اگر هم مطرح می شوند، سر سری و سطحی از کنارشان عبور می‌شود. چرایی های نظیر این که:
چرا بخشی از جامعه ما قادر نیست بی‌حجابی را به مثابه‌ی یک ناهنجاری اجتماعی که به نهاد خانواده و امنیت اجتماعی آسیب می‌زند، نگاه کند؟
مگر ایشان در همین ایران اسلامی که ما انقلابی‌ها در آن زندگی و حکومت می‌کنیم، زندگی نمی‌کنند؟ پس چرا ذهنیت‌های این بخش از جامعه، این همه با ذهنیت‌های ما در باب حجاب و کیفیت حضور زن در جامعه متفاوت است؟
آیا این که یک زن بی‌حجاب، بی‌حجابی‌اش را ناهنجاری تلقی نمی‌کند یا این که همسرش غیرتی بر نوع پوشش او ندارد، تماما ناشی از این است که این‌ها شب تا صبحشان، گوش به دهان دشمن خارجی دارند؟یا این که مسئله‌شان این است که اساسا آنچه ما هنجار می‌پنداریم، در چارچوب ذهنی و معرفتی ایشان معنایی خنثی و آبکی دارد که هیچ نسبتی با تنظیم زندگی فردی و اجتماعی‌شان برقرار نمی‌کند که هیچ، بلکه خیلی از جاها، به مثابه‌ی عاملی مخل در روند روابط روزمره‌شان، ظاهر می‌شود؟
به راستی چه شده که جمعیت قابل توجهی از فرزندان خانواده‌های متدین و انقلابی، پوششی مغایر با سبک پوشش مادران خود انتخاب می‌کنند؟آیا آسیب شناسی ایشان هم به غرب آلودگی محدود می‌شود یا این که خیلی از ایشان علی‌الرغم پرورش در محیط‌های ارزش‌مدار، از آن رو که ارزش‌های این محیط را در زیست روزمره و روابط اجتماعی شان کارآمد نیافته‌اند، به انتخاب مسیری مغایر با مسیر مورد نظر خانوادههایشان روی آورده‌اند؟
به نظر حقیر باید با چرایی‌ها به سرآغ بافت نرم ذهنیت‌ها و اتمسفر فرهنگی-تربیتی حاکم بر جامعه رفت و آن را موشکافی نمود و بررسی کرد که واقعا چرا باید یک دختر محجبه که از شهرستان به تهران می‌آید، وقتی از محدوده شهر و از جلوی دید خانواده و اشنایان دور می‌شود، به کلی حجاب را از سرش برمی‌دارد یا دختر دیگری در همین شهر تهران، مادامی که جلوی چشم پدرش هست، چادر به سر دارد و وقتی از پدر دور می‌شود، چادرش را جمع می کند و در کیف می‌گذارد؟
ای کاش می‌شد در بین همه‌ی هزار مطالبه‌ای که برای برخورد سخت با بی‌حجابی وجود دارد، سر و کله‌ی چند مطالبه‌ی فراگیر و جدی برای پاسخ گویی به این قبیل چرایی‌ها نیز پیدا شود و متخصصان و پژوهشگران ما هم به جای بازی در گفتمان‌های حزبی و امنیتی و لوس کردن این چرایی‌ها، از ذره‌بین‌های تخصصی‌شان در جستن پاسخ‌های واقعی به این چرایی‌ها بهره بجویند، آن وقت شاید یک مقدار اوضاع تغییر پیدا کند...
حقیر منکر دشمنی‌های خارجی و آتش شبانه روزی رسانه‌های غربی در ترویج بی‌حجابی نیستم ولی گمانم بر این است که اگر ما قادر باشیم با چرایی‌هایی از قبیل آنچه در بالا مطرح شد، با صداقت مواجه شویم، آن وقت، خیلی دستمان در برنامه ریزی برای ممانعت از بی‌حجابی بیشتر، باز خواهد شد و خیلی راحت‌تر می‌توانیم هویت جمعی‌مان را در برابر آتش بی‌امان جنگ نرم دشمن، در امان نگه داریم...

۸ فروردین ۱۴۰۲ ۰۸:۲۸