اخبار

رهبری، در بیانات اخیرشان در جمع اعضاء دولت جدید، ساختار

موانع ایجاد نظام جامع مدیریت فرهنگی و راهکارها/اشتباهات را تکرار نکنیم

موانع ایجاد نظام جامع مدیریت فرهنگی و راهکارها/اشتباهات را تکرار نکنیم
استاد دانشگاه و مدیر فرهنگی با اشاره به اهمیت دید همه‌جانبه به فرهنگ، بر تشکیل ساختار جامع و کارآمد مدیریت فرهنگی حلال مشکلات پیشرفت کشور تاکید کرد و ضمن برشمردن موانع استقرار این ساختار ابراز امیدواری کرد مدیران جدید اشتباهات را تکرار نکنند و در اشتباه هم نوآوری داشته باشند.

مقام معظم رهبری، در بیانات اخیرشان در جمع اعضاء دولت جدید، ساختار فرهنگی کشور را دارای اشکال و نیازمند بازسازی انقلابی خواندند. به نظر شما این بازسازی انقلابی چه ابعادی دارد؟

بنیانیان: در پاسخ به این سوال، باید تلقی و منظور رهبری از فرهنگ را دقیق تر روشن کنیم و بحث را حتی المقدور از برداشت های شخصی دور نماییم . چون مشکل در شناخت مسائل فرهنگی از تحمیل برداشت های شخصی از مفهوم فرهنگ آغاز می شود.

وقتی از فرهنگ صحبت می کنیم، بسیاری از نخبگان عرصه های مدیریتی، بلافاصله ذهنشان می رود سراغ ابزارهای فرهنگی، نه اصل و ماهیت فرهنگ. البته در مورد دیدگاه آقای رئیسی قضاوتی ندارم. اگر نگرش این مدیران ارشد اجرایی مذهبی باشد، ذهنشان به این سمت می رود که باید شعائر دینی را آسیب شناسی و یا تقویت کرد، گرچه این موضوع اهمیت دارد و شعائر دینی نقش زیادی در انتقال فرهنگ دینی ما دارد، اما مشگل این است که در این مرحله متوقف می شوند. اگر هم گرایش مدرن داشته باشند، ذهن ها می رود سراغ موسیقی، سینما ،تاتر، قصه، رمان، انتشار کتاب، حفظ میراث فرهنگی و ...

شاید به همین دلیل باشد که مقام معظم رهبری همواره در جمع اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی تلاش داشته اند که حتی اذهان اعضای این شورا را هم، متوجه ماهیت فرهنگ، یعنی باورها، رسوم، ارزش ها و الگوهای رفتاری اکثریت غالب مردم که در همه عرصه های زندگی نقش آفرینی می کند، بنمایند و بدلیل ماهیت اصلی فرهنگ و احاطه ای  که در شکل گیری نگرش ها ،گرایش ها و کنش های انسانی در همه عرصه های زندگی فردی و اجتماعی دارد، از نیاز به تدوین نقشه مهندسی فرهنگی کشور سخن بگویند و سپس موضوع ضرورت طراحی الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت را مطرح کنند و از اجتناب ناپذیر بودن تولید علوم انسانی اسلامی و نظام سازی اسلامی سخن بگویند و بالاخره اصلاح سبک زندگی را طرح نمایند، چرا که لازمه تدوین همه این راهبردهای کلان، شناخت تعامل عرصه های مختلف سیاسی، اقتصادی ، قضایی، آموزشی، شهرسازی، معماری و... با فرهنگ موجود جامعه است و بدنبال آن آسیب شناسی وضع موجود برای شکل گیری فرهنگ مطلوبی است که با استقرار و عینیت پیدا کردن در همه ابعاد سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، شهرسازی و سایرعرصه های زندگی، تمدن جدید اسلامی را بوجود آورد.

حتی ایشان برای اینکه مدیران اجرایی منتظر تدوین طرح های جامع که زمان براست نباشند در سال 1386 خطاب به مدیران اجرایی، از ضرورت تدوین پیوست فرهنگی برای همه تصمیمات مهم مدیریتی سخن گفتند.

پس چرا این رهنمودها کمتر مورد توجه قرار گرفته و تحقق آن ها این قدر کند است؟

بنیانیان: قبل از پاسخ به این سوال، باید مخاطب، این واقعیت را که همه افراد و همه سازمان ها و نهادها با هر ماموریتی در هر بخشی ، با فرهنگ جامعه تعامل دارند، یعنی هم تحت تاثیر فرهنگ جامعه هستند، و هم از طریق مجموعه کارکردهای خاص خود، در تحولات فرهنگی نقش دارند را بخوبی درک و بپذیرند. شاید طرح چند سوال، اهمیت این نگرش به فرهنگ را مشخص کند.

این سوال که: شهرداری های موجود با قوانین، روش ها، تصمیم گیری های خود، چه تاثیراتی روی باورها ،ارزش ها، الگوهای رفتاری کارکنان خود، مراجعه کنندگان و سبک زندگی مردم یک شهر می گذارند؟ و خودشان چگونه تحت تاثیر فرهنگ جامعه هستند؟

یا روی این سوال اندیشه کنیم: قوه قضاییه چگونه از فرهنگ جامعه تاثیر می پذیرد و با تعداد پرونده های کم یا زیاد مواجه می شوند؟ و چگونه با قوانین ،دستورالعمل ها، قضاوت ها، فرهنگ سازمانی این قوه، روی باورها، ارزش ها و الگوهای رفتاری کارکنان خود، اقشاری که ناچار به تعامل می شوند، خانواده آنها و کلیت فرهنگ جامعه تاثیر می گذارد؟

توجه کنید باورها، ارزش ها، الگوهای رفتار که ما از آن سخن می گوییم شامل همه باورها، ارزش ها و الگوهای رفتاری و نمادهایی است که یک فرهنگ را در خدمت پیشرفت همه جانبه یک کشور یا تخریب جامعه قرار می دهد.

برای مثال: آیا عملکرد قوه قضاییه احساس امنیت سرمایه گذاران تولیدی را برای رشد اقتصادی تقویت می کند؟ آیا کارکرد قوه قضاییه مشروعیت و مقبولیت نظام را تقویت می کند؟ آیا کارکردهای قوه قضاییه تقویت کننده انسجام خانواده است؟ و.....

آیا شهرداری ها، احساس مردم را نسبت به کارآیی نظام اسلامی تقویت می کنند؟ آیا نحوه ارائه خدمات  شهرداری آرامش و نشاط را در مردم تقویت می کند؟ و آیا...

آیا نظام مالیاتی موجود، به راستگویان پاداش می دهد یا به دروغ گویان حرفه ای تر؟ و از این طریق چه نقشی در تحولات فرهنگی کشور ایفا می کند؟ نکند روزانه با عملکرد خود بصورت غیرمستقیم مردم را به دروغ گویی و رشوه دهی تشویق می کند تا مالیات بگیرد و بدهد به وزارت ارشاد تا با رشد دروغ و رشوه مبارزه کند.

آیا سیاست های اشتغال صنعتی ما به خلاقیت ، نوآوری ،علاقه به پژوهش و تحقیق کمک می کند یا آن را تضعیف می نماید؟

آیا سیاست حاکم بر ساخت مسکن و استقرار جمعیت و زندگی شهری ما به تحکیم خانواده و تشویق به ازدواج  کمک می کند؟

آیا افزایش سطح تحصیلات جوانان ما، رابطه مثبتی با افزایش و تقویت باورهای دینی و افزایش علاقه به وطن در بین جوانان دارد؟

با این نگاه جامع به فرهنگ وتلاش برای پاسخ دهی به این گونه سوالات است که وقتی می گوییم باید یک نظام کارآمد فرهنگی در جامعه ایران شکل بگیرد. متوجه انتظار رهبری برای یک بازسازی انقلابی در ساختار مدیریت فرهنگی کشور می شویم .

نه اینکه ، فقط منظور این باشد که یک هماهنگی بین سازمان ها و نهادهای فرهنگی ایجاد شود و فعالیت های موازی حذف شود .

بنابراین، منظورشکل گیری یک نظام مدیریتی است که در آن همه سازمان ها و نهادهای سیاسی، اقتصادی، قضایی، بهداشتی درمانی ، دفاعی ، امنیتی و..... چه در ساختارهای حاکمیتی و دولتی و چه در بخش خصوصی به این باور برسند که به نفعشان است با دعوت از قوی ترین متفکرین فرهنگ شناس، روانشناس، جامعه شناس و علمای دینی وتشکیل اطاق اندیشه ورزی، تلاش کنند با شناسایی نوع تاثیر پذیری ها و تاثیر گذاری های خود در فرهنگ جامعه از یک طرف، از ظرفیت های فرهنگی جامعه استفاده کنند و به موازات آن، موانع فرهنگی تحقق آهداف خود را برطرف نمایند و با هدف انجام مسولیت اجتماعی خود، تلاش کنند آثار مثبت فرهنگی خود را تقویت و پی آمدهای مخرب احتمالی را شناسایی و حذف نمایند. اگر این مطلب را بخواهیم در قالب یک نمودار نشان دهیم و فرهنگ جامعه را مثل یک استخر آب وتک تک سازمان ها را مانند یک دستگاه تصفیه کننده آب استخر قلمداد نماییم در چنین تحولی در مدیریت فرهنگی جامعه، امکان اصلاح فرهنگ به ارث رسیده از گذشته و همزمان امکان مقاومت در مقابل هجمه های سنگین حاصل از جهانی سازی و تهاجم فرهنگی خواهیم شد.

در این صورت است که با اصلاح کارکرد های پنهان و آشکار فرهنگی ساختار های اداره جامعه با تعامل سازنده با فعالیت های مستقیم فرهنگی که از طریق افراد،نهادهای مردمی و دولتی انجام می شود با هم افزایی امکان مقابله با عوامل تخریبی فرهنگ جامعه را فراهم می سازد.

 خبرنگار: فکر نمی کنید این نگاه خیلی آرمان گرایانه وایده آلیستی است.

پاسخ :نه، این واقع گرایانه ترین  انتظاری که از حکمرانی در نظام جمهوری اسلامی می توان داشت ، زیرا:

·       اگر اهداف اصلی نظام ما فرهنگی است و در قانون اساسی می گوییم در جامعه اسلامی، اقتصاد ابزار است تا جامعه را به سیر الی الله هدایت کند

·       اگر می خواهیم با استقرار سبک زندگی اسلامی ایرانی، تمدن نوین اسلامی را احیاء کنیم

·       و در عین حال ناچار هستیم ضمن تعامل با سایر جوامع و فرایندهای جهانی شدن، فرهنگ اصیل خود را تقویت وحفظ نماییم

·       و اگر باور داریم که استکبار جهانی بخش اعظم ظرفیت های نرم افزاری خود را برای تخریب بنیادهای فرهنگی ما بکار گرفته است.

·       و البته اگر توجه داشته باشیم که بخش مهمی از عوامل کندی پیشرفت اقتصادی ما ریشه فرهنگی دارد.مثلا آنطور که لازمه رشد اقتصادی است، اهل کار و تلاش نیستیم، برای وقت خود و دیگران ارزش قائل نمی شویم، اهل کار گروهی و تیمی نیستیم، ریسک پذیری لازم را نداریم، آنقدر که به کسب در آمد از واسطه گری علاقه داریم به تولید نمی پردازیم، در اکثریت دانشجویان هدف از درس خواندن کسب مدرک و دستیابی به وجاهت اجتماعی است، قومیت گرایی در کنار احساس بزرگی کاذب در دستیابی به مسولیتها، اجازه شایسته سالاری را نمی دهد و.....

همه اینها نشان می دهد که رشد بلند مدت اقتصادی ما نیز در گرو کارآمدی نظام مدیریت فرهنگی جامعه است.

·       وبالاخره با توجه به اینکه اساسا فرهنگ هر جامعه عامل مهمی در حفظ انسجام ، اقتدار و هویت هر جامعه است

آن وقت می پذیریم که این نظام جامع مدیریت فرهنگی یعنی استقرار رویکرد فرهنگی در مدیریت همه سازمان ها و نهادهای اجتماعی می تواند این مسیر را به سر منزل مقصود برساند و روند تحولات مدیریتی جامعه ما را اصلاح و بستر توسعه پایدار کشور را فراهم سازد.

·       در کنار همه این دلایل، توجه کنید که اصولا حکمرانان در هر جامعه ای برای  آنکه امنیت و آرامش لازم را فراهم سازند و تصمیمات مدیران ،نخبگان و توده مردم را در چارچوب رشد وپیشرفت جامعه قرار دهند دو ابزار اصلی دارند:

یکی ، وضع قانون و دستورالعمل و کنترل رفتارها با ابزارهای بیرون از وجود انسان هاست و ابزار دیگر،آموزش و تربیت واقناع سازی درونی افراد برای اتخاذ تصمیمات درست در ذیل منافع جامعه است.

و این دو ابزار باید در خدمت همدیگر قرار گیرند، یعنی هم مردم فرهنگ قانون پذیری واحترام به قانون داشته باشند، هم قوانین کشور تقویت کننده باورها،ارزش ها و الگوهای رفتاری صحیح باشند.




 حاکمیتی موفقیت بیشتری دارد که تعادلی منطقی بین این دو ابزار راهبردی برقرار نماید .متاسفانه در کشور ما با تقلیل دادن کار فرهنگی به بر پایی شعائر دینی و بعضا فعالیت های هنری ، از ایجاد یک نظام جامع مدیریت فرهنگی که در بستر زمان، علاوه بر اصلاح فرهنگ عمومی، اصلاح فرهنگ سیاسی، فرهنگ اقتصادی، فرهنگ اجتماعی ما را اصلاح کند، غافل شده ایم و همین شعائر بسیار ارزشمند دینی که می توانسته با ایجاد باورها وارزش های دینی از اسلام ناب محمدی،  نقشی سازنده در اصلاح فرهنگ عمومی و فرهنگ های تخصصی در سازمان ها ایفاکند با کارکردی حداقلی برای تعدادی از همکاران و بخشی از مردم جامعه، مانع از توجه عالمانه مدیران به جامعیت فرهنگ و این کارکرد های مهم آن شده است.

این تقلیل گرایی موجب شده است، با زیاده روی در وضع قوانین و دستورالعمل نویسی ، موانع زیادی در مسیر تصمیم گیری مردم و از جمله جرم انگاری زیاد در مناسبات اجتماعی و با تشکیل دولتی بزرگ، موانعی در مسیر توسعه کشور ایجاد کند و از جمله برای حل مسائل اقتصادی مانع سرمایه گذاری برای تولید اقتصادی شود و منابع زیادی از جامعه را صرف کنترل و نظارت ،کسترش نیروی انتظامی و قوه قضاییه نماییم و علی رغم این هزینه ها، همچنان شاهد رشد انواع قانون شکنی ها و قانون گریزی ها باشیم.

خبرنگار: با این توضیحات، سوالی که من طرح کردم که: چرا چنین نظام مدیریتی در هدایت فرهنگی جامعه شکل نمی گیرد؟ اهمیت بیشتری پیدا می کند؟ و مگر شورای انقلاب فرهنگی تشکیل نشده تا همین مباحث را تعین تکلیف نماید؟

بنیانیان: اگر حوصله کنید تا عوامل بی توجهی و عدم درک ضرورت مدیریت جامع فرهنگی را توضیح دهم ، چرایی عدم موفقیت شورای عالی انقلاب فرهنگی هم روشن می شود.

موانع فرهنگی و ساختاری شکل گیری نظام جامع مدیریت فرهنگی

عوامل متعددی در شرایط موجود اجازه نمی دهد یک ساختار جامع و کارآمد مدیریت فرهنگی حلال مشگلات پیشرفت کشور و تحقق بخش آرمان های اسلامی شکل بگیرد.که آهم آن عبارت است از:

1-درک محدود از فرهنگ در بین نخبگان و متاسفانه احساس کاذب فهم فرهنگ در بین غالب مدیران ونخبگان جامعه، با تاسف بیشتر باید گفت، هرچقدر افراد متدین تر و دارای سابقه فعالیت های فرهنگی تجربی و مستقیم بوده اند این احساس کاذب فهم فرهنگی بیشتر می شود و آسیب رسانی آنها به اعمال مدیریت جامع فرهنگی افزایش می یابد. زیرا احساس نیاز به مطالعه و کمک گیری از اندیشمندان در آنها کمتر می شود.

البته این برداشت که ما ها در میدان های عمل تجربه کرده ایم، مقام معظم رهبری در سال1392 در جمع اعضای شورا بصورت غیر مستقیم مطرح کردند و از اعضا خواستند برای اصلاح نگاه نخبگان جامعه به فرهنگ اقدام نمایید.

متن فرمایش ایشان را ندارید؟

پاسخ: بله، وقتی رییس جمهور در سال 1392به عنوان رییس شورا گزارش یک ساله شورا را دادند، ایشان فرمودند:

”....لکن اهتمام ویژه ی شما را در برجسته کردن این موضوع می طلبیم. چون شما هر جا هستید بحمدالله همه تان جایگاهی برای گفتن و تاثیرگذاری دارید و منبرهایی در اختیار شما هست، از اینها استفاده کنید برای اینکه در جامعه و در چشم نخبگان کشور مسئله فرهنگ را در جایگاه واقعی و شایسته ی خود بنشانید، این خیلی مهم است، فرهنگ هویت یک ملت است، ارزشهای فرهنگی روح و معنای حقیقی یک ملت است همه چیز مترتب بر فرهنگ است، فرهنگ حاشیه و ذیل اقتصاد نیست، حاشیه و ذیل سیاست نیست، اقتصاد و سیاست ذیل و حاشیه بر فرهنگ اند. به این باید توجه کرد. نمی توانیم فرهنگ را از عرصه های دیگر منفک کنیم.»

متوجه می شوید که یکی از عوامل مهم در عدم درک ضرورت شکل گیری یک نظام جامع مدیریتی در فرهنگ از دید معظم له، عدم درک نخبگان از جامعیت فرهنگ است.

2-تلخی بحث مدیریت فرهنگی و شیرینی بحث اقتصاد، تجربه های مکرر حقیر در تعامل با مدیران برای تشویق آنها برای آغاز یک حرکت علمی برای شناخت تعامل سازمان تحت مدیریتشان با فرهنگ، نشان می دهد که مدیران متوجه این معنا هستند که بعد از طرح مباحث نظری، وقتی نوبت می رسد به راه حل یابی  که مستلزم  شناخت داده و ستاده هر سازمان با فرهنگ است، بخشی از مباحث گره می خورد به شناسایی ضعف های رفتاری مدیران سازمان، که اصلاح آن مستلزم خود شکنی و تواضع واقعی در مدیران است، از این روی ،علی رغم استقبال اولیه پس از آشنایی با ماهیت مطالعه، نوع مدیران از شروع این گونه مطالعات فرار می کنند.این در حالی که بحث های اقتصادی برای همه افراد شیرین جلوه می کند.چون یا خود فرد احساس می کند در صورت عملی شدن این مباحث سودی عاید او می شود یا منابع مالی تازه ی برای توسعه فعالیت ها خواهند داد.

3-تخصصی شدن علوم، بدین معنا که وقتی بواسطه گسترش علوم، تخصص های علمی شکل می گیرد، کلیت جامعه به اجزاء تبدیل و فرهنگ که وجهی نرم افزاری از کلیت جامعه دارد در اذهان حذف می شود و ارتباط عمودی و افقی علوم از هم قطع می شوند. به این تذکر علامه جوادی آملی توجه کنید:

«در گذشته تمام علوم و معارف مختلف در یک جا مجتمع [و] از حال هم باخبر بودند و در تلاؤم با یکدیگر رشد می کردند. در حوزه ها و مراکز علمی آن زمان، هم طبیعیات تدریس می شد و هم ریاضیات و فلسفه و کلام و دیگر علوم و معارف رایج بود. این ها همه در یک مجموعه بودند و محتوای خود را با هم هماهنگ می کردند. معارفِ عهده دارِ تبیین جهان شناسی و جهان بینی، مبادی و مبانی و پیش فرض ها را تحلیل و تثبیت می کردند و در اختیار شاخه های دیگر دانش، نظیر علوم طبیعی قرار می دانند و علوم طبیعی به استناد و اتّکای آن مبانی و پیش فرض هایی که در حکمت و الهیاتِ فلسفه، مدلل و تنقیح شده بود، به کار خویش ادامه می داد (علامه جوادی آملی)»

وقتی این ارتباطات قطع شد، شخص در فهم فرهنگ به تجربه و دانش شخصی خود مراجعه می کند. برای همین است که شما با تعاریف متعدد فرهنگ مواجه می شوید.

4-وجود درآمدهای نفتی، این پدیده که با عنوان اقتصاد برونزا یاد می شود موجب شده که بیش از 120 سال کشور ما اتکاء خود را بفروش نفت و گاز بگذارد و با دلارهای نفتی جامعه را اداره کنیم، حاصل این پدیده این است که مدیران جامعه ما درک کاملی از نقش نیروی انسانی در پیشرفت سازمان و توسعه جامعه نداشته باشند و به تبع این عدم شناخت، به سه عامل دانش، مهارت و فرهنگ نیروی انسانی در کارایی سازمان ها و پیشرفت کشور کم توجهی شود و حتی ما برای حل مسائل اقتصادی هم به سراغ فعالیت های فرهنگی عالمانه نرویم.

5-نواقص مردم سالاری، توجه داشته باشیم که مردم سالاری با مفهوم مشارکت فعال همه اقشار در مسائل جامعه از جمله انتخابات معنا پیدا می کند و فلسفه ی آن، عمدتا مربوط است به متن دین الهی که وظیفه رشد و کمال آحاد جامعه را بر دوش حاکمیت اسلامی قرار داده است. اما زمانی این مردم سالاری کارآمد و سازنده تر می شود که یک نظام فرهنگی پیشتاز با هدایت نخبگان ذی صلاح، تصمیمات و مطالبات مردمی را در مسیر رشد و تعالی جامعه قرار دهد. اما غفلت ما از اصلاح نظام مدیریت فرهنگی، موجب شده است که این تجربه مردم سالاری آسیب های زیادی را متوجه پیشرفت جامعه کند و خود عاملی شود در کم توجهی به فرهنگ ، که از جمله این موارد:

·       عدم مطالبه اصلاح فرهنگ از سوی نمایندگان و دولت مردان است.زیرا وقت گذاری و سرمایه گذاری برای اصلاح فرهنگ بلند مدت و بصورت نرم افزاری نمود پیدا می کند و نفعی برای زمان مسولیت آنها ندارد ، مگر اینکه با ایمانی به قیامت به مسولیت خود به پردازند.

·       تمرکز افراطی در حل مسائل اقتصادی و دامن زدن به فعالیت های فیزیکی که با چشم دیده می شود و رای آوری دارد.

·       تغییرات پی در پی در مدیریت ها، توجه شود یکی و دو سال برای یک وزیر در یک وزارتخانه و یک مدیر در یک سازمان زمان می برد تا او متوجه شود، چه مشگلاتی در فرهنگ سازمانی، فرهنگ مراجعه کنندگان و متن جامعه، مانع از موفقیت سازمان تحت مسولیت اوست، تا از این رهگذر بفکر اعمال مدیریت فرهنگی متناسب با سازمان خود به افتد. زمانی که این ها را متوجه می شود، این واقعیت تلخ را هم درک می کند که بزودی با تغییر رییس جمهور یا تغییر مجلس باید برود. طبیعی است که وقت و منابع کافی برای اصلاح فرهنگ نگذارد.

6-وجود تمدن غرب و دانشگاه انتشار دهنده اندیشه غربی در تربیت نخبگان جامعه تمدن موجود غرب که بواسطه پیشرفت علم و فناوری و غارت منابع کشور های در حال توسعه، بوجود آمده در پشت ظاهر زیبای خود به واسطه لذت محوری و فردگرایی افراطی، بسیاری از ویژگی های انسانی و از جمله نهاد خانواده را متلاشی نموده است. لیکن نخبگان کشورهای در حال توسعه بدون بومی سازی، این علوم انسانی آلوده و نظام های اجرایی نامناسب با فرهنگ خویش، بصورت های مختلف و ناهماهنگ به جامعه خود انتقال داده و با شکل گیری انواع معضلات اجتماعی که بخش اعظم آن محصول انتقال غیر منطقی اجزاء نظام های غربی است، منفعلانه می خواهند آنها درمان کنند. مقام معظم رهبری در همین رابطه، در سال  1389در سفر به قم در جمع طلاب و روحانیون فرمودند:

« اینکه بنده درباره علوم انسانی در دانشگاه ها و خطر این دانش های ذاتا مسموم هشدار دادم هم به  دانشگاه ها، هم به مسولان به خاطر همین است. این علوم انسانی ای که امروز رایج است محتواهایی دارد که ماهیتا معارض وم خالف با حرکت اسلامی و نظام اسلامی است، متکی به جهان بینی دیگری است، حرف دیگری دارد، هدف دیگری دارد. وقتی این ها  رایج شد مدیران براساس آنها تربیت می شوند. همین مدیران می آیند در راس دانشگاه ها، در راس اقتصاد، در راس مسائل سیاسی داخلی وخارجی، امنیت و غیرو، غیرو، قرارمی گیرند (درجمع علما وروحانیون89/7/29)»

در این دور مخرب است که فرهنگ اصیل جوامعی مثل ما، به جای رشد و اصلاح بیشتر، آسیب می بینند. توجه به همین آسیب هاست که رهبری در سال 1392 به اعضای شورا ی عالی می فرمایند:

«اینکه ما گفتیم مسائل اقتصادی و مسائل گوناگون مهم پیوست فرهنگی  داشته باشد معنای آن همین است؛ معنای آن این است که یک حرکت اساسی که در زمینه ی سیاست در زمینه ی سازندگی، در زمینه فن آوری، تولید، پیشرفت علم می خواهیم انجام دهیم، ملتفت لوازم فرهنگی آن باشیم»

7-اثرگذاری تهاجم فرهنگی دشمن ، یکی از پی آمدهای تلاش های آگاهانه دشمنان برای تخریب بنیادهای فرهنگی جامعه، کاهش تدریجی حساسیت ها و عادی سازی انواع انحرافات وهمزمان بزرگنمایی نقاط ضعف عملکرد مدیران و از بین بردن مشروعیت نظام و از بین بردن نفوذ کلام کارگزاران بین مردم است و از طرف دیگر تاثیرگذاری بر کاهش اراده مدیران برای اصلاح فرهنگ سازمان تحت مدیریت خود است.

8- هم افزایی و پیوند این عوامل با معضلات موجود در فرهنگ جامعه، عوامل فوق الذکر ضمن هم افزایی با یکدیگر با معضلاتی مثل فرافکنی در تحلیل ها و واگذار کردن اصلاح امور به مدیران بالادستی و رفع مسولیت از خود. موجب می شود که گاهی اصل مسولیت حکمرانی و دولت برای اصلاح فرهنگ با سوال روبرو شود و این موضوع اصلاح فرهنگ را یک مسئله متعلق به مردم قلمداد کنند.

برای من هم این سوال پیش آمد که در تحلیل شما، جای مردم وفعالیت های فرهنگی مردمی کجاست؟

بنیانیان: وقتی مفهوم فرهنگ محدود می شود به فعالیت های فرهنگی مستقیم و آن هم محدود می شود به برگذاری شعائر دینی در ایام خاص، و از شناخت پی آمدهای فرهنگی سایر عرصه ها غافل هستیم، ان وقت این شبهه پیش می آید که چرا دولت ها باید در فرهنگ مداخله کنند.این در حالی است که تاثیر گذاری در باورها ،ارزش ها و الگوهای رفتاری و بهره گیری از نمادها در جامعه، جزء ذاتی و لاینفک سیاست ها و مداخلات دولت هاست. و هیچ دولتی در هیچ جای دنیا نمی تواند مدعی عدم دخالت در فرهنگ شود و اگر دولت ها این تاثیر گذاری اجتناب ناپذیر خود را شناسایی و مدیریت نکنند بتدریج نقش صاحبان ثروت و قدرت برای منافع خود در هدایت تحولات فرهنگی جامعه پر رنگ می شود، همانطور که در غرب شاهد آن هستیم. این از امتیازات حکمرانی اسلامی است که می گوید در جامعه اسلامی نبض سیاست گذاری فرهنگی باید در اختیار خبرگان و اندیشمندان دین شناس، مهذب و آزاده باشد و افرادی شناخته شده برای اصلاح افکار درست در جامعه در مصدر امور قرار گیرند. اگر ما با بی توجهی خود بخوبی این مسیر را طی نمی کنیم مربوط به ضعف ماست، نه اندیشه مترقی دین اسلام. علاوه براین بحث مبنایی توجه داشته باشید.

در جامعه ایران علاوه بر پی آمدهای فرهنگی سیاست های اقتصادی و  اجتماعی دولت ها، بسیاری از نهادهای اصلی جریان ساز فرهنگی، مثل مدارس، دانشگاه ها مستقیما زیر نظر حاکمیت است.

البته باید به نقش مردم در کمک به اصلاح فرهنگ جامعه توجه جدی کرد. اما بهره گیری از این ظرفیت، نیازمند نهادهای حاکمیتی دارای صلاحیت برای هدایت و نظارت بر فعالیت های فرهنگی مردمی است.

ضمنا به این نکته هم توجه کنید که در سبک مدیریت اسلامی، آنقدر مدیران باید روحیه مردمی و بی تکلف داشته باشند و این روحیه را در نیروهای تحت امر خود اشائه دهند که در عمل فاصله ی بین مردم و سازمان های دولتی احساس نشود. ما چون نتوانسته ایم کارکردهای سازمان های دولتی را اصلاح کنیم و هنوز روحیه استکباری در متن فرهنگ سازمانی اکثر ادارات جریان دارد. بحث دولتی نشدن امور به عنوان یک تفکر مطلوب و صحیح مورد استقبال قرار می گیرد.

البته کوچک شدن دولت امر مطلوبی است به شرطی که به نحوی انجام شود که سیاست های مورد نظر حاکمیت اسلامی، زمینه اجرای قوی تری پیدا کند.

8- ضعف شدید علمی و کارشناسی در سازمان ها و نهادهای فرهنگی

البته این عامل نتیجه بلند عوامل سابق الذکر است و این ضعف موجب می شود در اکثر سازمان ها و نهادهای فرهنگی به جای تلاش برای احیاء مسولیت فرهنگی همه مدیران  و نیروی انسانی در همه سازمان ها، در عمل با انتخاب بخش کوچگی از مسائل فرهنگی سازمان یا جامعه، ان هم با امکان ارتباط با بخش محدودی از مخاطبین ، اقدامات فرهنگی محدودی را انجام دهند و برای مدیران بالادستی خود گزارش تهیه نمایندو وجدان آنها را برای توجه به فرهنگ آرام سازند و در واقعیت مانند بیماری عمل کنند که پس از مراجعه به دکتر، متاثر از نداشتن پول کافی با مراجعه به داروخانه، تنها بخش مسکن های نسخه را خرید کند و پس از بهبودی پیدا نکردن، دکتر را متهم به بی سوادی کند.

این مطلب مهمی بود کمی بیشتر توضیح دهید

بنیانیان: ببیند مسول تعین کردن برای فرهنگ جامعه، یا سازمان، یک چاقوی دولب است .اگر ان مسئول خودش دانش و تحلیل درستی از فرهنگ نداشته باشد، به جای آنکه مثلا امام جمعه، فرماندار را صدا بزند و بپرسد برنامه شما برای اصلاح کارکردهای فرهنگی حدود شست -هفتاد اداره شهرستان روی کارکنان خود، خدمات گیرندگان و فرهنگ جامعه چیست؟

ممکن است به فرماندار بگوید، مسئله دین و فرهنگ مردم را بگذارید به عهده علما و روحانیون، شما به مسائل معیشتی مردم برسید. فرماندار هم از خدا خواسته از این عدم شناخت امام جمعه از پیچیدگی فرهنگ، و تاثیرات گسترده نهادهای دولتی در فرهنگ عمومی جامعه، حداکثر سوء استفاده را بکند و خودش از امام جمعه ای که یک دفتر با چند همکار و یک تریبون نماز جمعه دارد، بابت افت فرهنگ عمومی شهرستان مطالبه گری و طلب کاری کند.

همین طور در مدرسه که باید مدیر مدرسه احساس مسولیت مستقیم داشته باشد و از ظرفیت همه معلمان، محتوای دروس، روش تدریس، فضای فیزیکی مدرسه، ظرفیت های اولیاء و محیط پیرامونی مدرسه در امر تربیت دانش آموزان حداکثر استفاده را بکند و معاون او نقش کمک کننده و تامین کننده دانش و اطلاعات در انجام این مسولیت مدیر را ایفا کند. یک معاون تربیتی نا آشنا با فرهنگ و فرایندهای تربیتی به مدیر بگوید:

شما به آموزش و تجهیز و ثبت نام مدرسه برسید و کار تربیت را به من واگذار کنید و خودش با بهره گیری از چند ساعت محدود و با دعوت از دانش آموزان متعلق به خانواده های متدین  که حداکثرده درصد دانش آموزان را تشکیل می دهند، چند برنامه فرهنگی محدود را اجرایی و برای رییس منطقه آموزش و پروش گزارش تهیه کنند و همه سلسله مراتب مدیران آموزش و پرورش را به خواب ببرند که بله، در حد مقدورات موجود به امر تربیت در مدارس رسیدگی شده است.همین طور است در دانشگاه ها،سازمان های دولتی و مراکز نظامی و انتظامی و غیرو.

این در حالی است که عدالت اسلامی ایجاب می کند که ما بیش از نگرانی برای تربیت دانش آموزی که پدر و مادر او متدین هستند و داوطلبانه به فعالیت های مدرسه می آید، برای آن دانش آموزی برنامه داشته باشیم که در خانواده از داشتن یک تربیت اسلامی محروم است.و پدر ومادری بی توجه به امر تربیت دینی دارد.

متاسفانه ما در شرایط موجود در اکثر سازمان ها با این پدیده تقلیل گرایی فرهنگ و رفع مسولیت از مدیران اصلی سازمان ها مواجه هستیم و کمبود شناخت عمیق از فرهنگ  در بخش بزرگی از مدیران و کارشناسان  و کارکزاران فرهنگی در این یدیده نقش زیادی دارد.

با این آسیب شناسی تفضیلی شما فکر می کنید،چه تحولی باید در کارکرد وزارت ارشاد اتفاق به افتد؟

بنیانیان: ببینید در شرایط موجود علی رغم زحماتی که در وزارت ارشاد کشیده می شود. این وزارتخانه، خودش نقش زیادی در تحقیر و کوچک سازی فرهنگ ایفا می کند. و مثل همان معاونی در مدرسه عمل می کند که به مدیر می گوید شما مسائل دیگر را حل کن ومسئله فرهنگ وتربیت را بعهده من بگذار، و در عمل وزارت ارشاد با منابع مالی محدود، نیروی انسانی بعضا ضعیف، موقعیت اجتماعی نامناسب ، خود را سرگرم حل و فصل مسائل هنرمندان، نویسندگان، چاپ کتاب، مجوز دادن، نظارت بر محتوای بعضی از آثار می کند، که همه این فعالیت کمتر از ده درصد در تحولات فرهنگی کشور تاثیر گذار است ، اما در عمل خیال روسای جمهور را آسوده می کند و آنها از تاثیرات گسترده کلیت دولت در تحولات فرهنگی جامعه غافل می سازد.

شما لحظه ای اندیشه کنید در حالی که وزارت ارشاد در گیر ممیزی فیلم های سینمایی است، وزارت ارتباطات با کم توجهی به آثار فرهنگی اقدامات خود ، چه میزان به فرهنگ جامعه ما آسیب وارد کرده است.

متاسفانه وزرای فرهنگ در گذشته، علی رغم پذیرش اصل بحث، علاقه نداشتند در بهم زدن این شرایط نقش ایفا کنند و ارشاد اسلامی را به جایگاهی شایسته در نظام اسلامی ارتقاء دهند. امیدوارم در دولت جناب رییسی این مهم اتفاق به افتد.

اگر صریح تر بفرمایید در عمل چه سیاست هایی باید در وزارت ارشاد دنبال شود. شاید موثرتر باشد.

بنیانیان: معلوم نیست موثرتر باشد. چون ممکن است عزیزان جدید الورود را ناراحت کند که چرا برای ما تعیین تکلیف می کنند، ما خودمان فرهنگ شناس و اهل تحلیل هستیم.

نگران نباشید این عزیزان هنوز دچار غرور و تکبر میز ریاست نشده اند

بنیانیان: راهکارها در متن آسیب ها نهفته است، مهم این است که آیا وزیر، معاونین و مدیران کل ستادی و استانی این برداشت ها را قبول دارند یا تحلیل دیگری دارند. اگر کلیت آن مورد پذیرش باشد. آن وقت با مطالعه رهنمودهای مقام معظم رهبری متوجه می شویم که رهبری ضمن تشریح دیدگاه های خود در رابطه با اهمیت فرهنگ دو دسته راهبرد های کلان داده اند

یک دسته، مثل طراحی الگوی پیشرفت اسلامی ایرانی، تدوین نقشه مهندسی فرهنگی، نظریه پردازی برای تولید علوم انسانی و... خطابش به نخبگان فکری جامعه است و مباحثی است بلندمدت که وزارت ارشاد اسلامی ضمن مطالبه گری و همکاری در این گونه مطالعات، اصل اقدامات را باید دیگران دنبال کنند.

دسته دوم، مطالبات رهبری از دولت ها و مدیرانی است که هم اکنون مصدر کارند و روزانه تصمیم گیری می کنند و بر تحولات فرهنگی جامعه تاثیر می گذارند. وزارت ارشاد باید با انگیزه اثرگذاری و اصلاح کارکرد دولت ها خود را مسئول عملی شدن این رهنمود ها ببیند. این موارد شامل اسناد بالادستی است که در شورای عالی انقلاب فرهنگی یا مجمع تشخیص مصلحت یا مجلس شورای اسلامی به تصویب و تایید رسیده است مثل، سیاست های اصلاح نظام اداری مصوب مجمع تشخیص، نقشه مهندسی فرهنگی، تدوین و اجرای پیوست های فرهنگی برای تصمیمات مهم مدیریتی، سند تحول بنیادین آموزش و پرورش، نقشه اسلامی شدن دانشگاه ها و غیرو

بسیاری از این اسناد برای خودش متولی خاص دارد. فکر نمی کنید ورود وزارت ارشاد، عامل اختلال می شود؟

بنیانیان: بستگی به نوع مداخله دارد، اگر تیم مدیریت وزارتخانه اطلاعات کافی در رابطه با ساختارهای بروکراتیک و نسبت آن با فرهنگ داشته باشد و از طرفی خود را مسئول تحولات فرهنگ عمومی بداند و خط فکری خود را از رهبری دریافت کند و تحت تاثیر جریان های سیاسی و فشارهای بی منطق نمایندگان مجلس نباشد، راه حل متناسب آن پیدا می شود.

اگر امکان دارد چند راه کار پیشنهادی خود را بدهید

بنیانیان: توجه کنید وقتی به صحنه های ارتباطات جامعه نگاه می کنید ملاحظه می کنید، بیشترین مطالبات از دولت ها در حوزه مسائل عمرانی، رفاهی و اقتصادی است. وزارت ارشاد باید این رویکرد را اتخاذ کند که در قالب طرح هایی نخبگان متدین و انقلابی جامعه را به مطالبه اصلاح عملکرد فرهنگی تمام سازمان ها و نهادهای حکومتی دعوت کند.طرح ها و ایده هایی که در این رابطه به ذهن من می رسد عبارت است از:

·       راه اندازی نشست های نخبگانی سالانه در سطح استان ها برای گفتمان سازی پیرامون نقش دین و فرهنگ در پیشرفت ایرانی اسلامی استان، تا از این رهگذر فرهنگ حداقلی موجود در اذهان به واقعیت کارکرد همه جانبه فرهنگ نزدیک شود.

·       درهمین نشست ها می توان با برپایی یک جریان رصد و ارزیابی از عملکرد فرهنگی سازمان های اجرایی استان، اعم از فرهنگی و غیرفرهنگی، از مدیرانی که با رویکرد فرهنگی سازمان خود را مدیریت کرده اند تقدیر کرد. که بطور قطع چند شاخص های این ارزیابی ها داشتن: پیوست فرهنگی برای تصمیمات مهم، اصلاح فرهنگ سازمانی، اصلاح بازتاب های نحوه انجام امور روی خدمات گیرندگان و احیانا نقش آنها در اصلاح فرهنگ عمومی خواهد بود.

·       تصور بفرمایید با توجه به دبیری فرهنگ عمومی استان ها، همه ساله با هماهنگی نماینده رهبری در استان و با مشارکت اداره کل آموزش و پرورش استان از پنج درصد مدیران مدارسی که سند تحول بنیادین آموزش و پرورش را عملیاتی کرده اند و بهترین کارکرد تربیتی را داشته اند در نماز جمعه و تلویزیون استان تقدیر بعمل آید.

·       تصور بفرمایید سالی پنج درصد مساجدی که بیشترین تاثیر فرهنگی را در منطقه تحت نفوذ خود را دارند مورد تقدیر قرار گیرند و در مراسمی با حضور نماینده رهبری و سایر علمای برجسته از امام جماعت و هیئت امنای این گونه مساجد تقدیر شود.

ببینید این ایده ها دخالت نیست، ساماندهی یک مطالبه گری عالمانه است که اگر آموزش های لازم به مدیران کل استان ها و کارشناسان آنها داده شود، ابزاری می شود برای خارج سازی فرهنگ از انزوا، رشد دانش و مهارت فرهنگی مدیران دستگاه های اجرایی، اجرای عملی اسنادی مثل سند تحول و نقشه مهندسی فرهنگی ، تعریف مسجد طراز انقلاب اسلامی، معرفی الگو برای امام جماعت مساجد، متوقف کردن روند به انزوا رفتن مساجد وروحانیت در روابط اجتماعی، که برای جامعه ما بسیار خطرناک است.

این ها ایده هایی بود در سطح استان ها، که اگر عملی شود شبکه استانداران و فرمانداران از کم توجهی مزمن به مسائل فرهنگی منطقه خود خارج و متوجه می شوند که ادارات کل ارشاد اسلامی از کلیدی ترین سازمان های استان است و باید قوی ترین نیروها را برای آن درنظر و از او حمایت کرد.

اما در ستاد وزارتخانه باید یک تحول بینشی عمیق رخ دهد و مدیران و کارشناسان ستادی با دریافتی کامل از فرهنگ از نگاه رهبری و آسیب شناسی از وضع موجود، متقاعد شوند که وزارت ارشاد اسلامی باید حداقل پنجاه درصد از ظرفیت خود را به اصلاح پی آمدهای فرهنگی فعالیت های دستگاه های دولتی اختصاص دهند. این تحول نیازمند افزایش دانش فرهنگی و چگونگی تاثیرگذاری بخش های سیاسی، اقتصادی در فرهنگ است تا با ایجاد خودباوری در فرهنگ سازمانی موجود وزارت ارشاد در جلسات گوناگون حضوری جریان ساز پیدا کند. اگر این تحول بینشی رخ داد آن وقت بعضی از ایده هایی که در استان مطرح شد ، می تواند در سطح ملی نیز تعقیب شود برای مثال:

آیا وقتی رهبری در سال 1381 در جمع اعضای شورای انقلاب می فرمایند: فرهنگی که باید در تولید، خدمات، ساختمان سازی، کشاورزی، صنعت، سیاست خارجی و تصمیمات امنیتی و..... رعایت شود و حدود را معین  و جهت را مشخص کند، چیست؟

.یا در راهبرد: کلان 12  نقشه مصوب مهندسی فرهنگی گفته می شود:

یا در اقدامات ملی پانزدهم ذیل همین راهبرد، کلیه دستگاه های اجرایی موظف به راه اندازی نظام پیوست نگاری فرهنگی می شوند.

آیا نمی شود به استناد این موارد، رییس جمهور متدین و انقلابی را متقاعد کرد که اجازه  دهید در دولت به استناد این انتظارات و مصوبات، وزارت ارشاد به همه سازمان ها و وزارتخانه ها کمک کند تا با تشکیل اطاق های اندیشه ورزی ، داده و ستاده خود را با فرهنگ شناسایی و بتدریج اصلاح کنند و وزارت ارشاد محور راه اندازی، هدایت و نظارت بر پیوست نگاری فرهنگی در همه دستگاه های اجرایی بشود و بدنبال آن سالی یک بار با تعریف شاخص هایی میزان توجه و اقدام و اثربخشی فرهنگی وزارتخانه های مختلف را مورد ارزیابی و برای هر وزارتخانه یک کارنامه فرهنگی منتشر کنند. و با تقدیر در محضر رهبری از وزرای موفق و مدیران سازمان های ملی تجلیل بعمل آید و از این طریق، گفتمان انقلاب اسلامی را به صحنه نظام اداری و جامعه برگرداند.

لازم است تاکید کنم ،وقتی می خواهیم عملکرد فرهنگی مثلاً وزارت نیرو را ارزیابی کنیم، یکی از شاخص ها، میزان توجه به اصلاح فرهنگ سازمانی و تعمیق اندیشه دینی کارکنان و خانواده انهاست. بقیه شاخص ها برمی گردد که چقدر مدیران این وزارتخانه در حل مسائل خود از ظرفیت های فرهنگی جامعه استفاده کرده اند، چقدر تلاش کرده اند موانع فرهنگی برای افزایش اثربخشی و راندمان کاری خود را بهبود بخشند، چقدر در تصمیمات مدیریتی و اجرای طرح ها به پیآمدهای بلندمدت فرهنگی و اجتماعی توجه کرده اند. این نگاه است که توسعه فرهنگی را در خدمت پیشرفت کشور قرار می دهد.

·       ایده دیگری که سال هاست شروع شده، اما ضعف مدیریتی در این وزارتخانه موجب شده از نتایج آن استفاده نشود و فرهنگ را از حاشیه به متن بیاورد، موضوع گرایش سنجی ایرانیان است، که اگر با توجه به نوع تحولات، شاخص های آن تغییر کند و با توجه به سرعت تحولات، هر ساله اجرا و نتایج آن در سطح شهرستان ها، استان ها و کشور منتشر و هر ساله روند تحولات هر شهرستان با خودش ارزیابی شود و روند رشد شاخص ها در همان منطقه، مبنای قضاوت قرار گیرد و نتایج آن در رسانه ها منتشر شود، موضوع برای ائمه جمعه، فرمانداران، استانداران حیثیتی می شد و ناچار می شوند در سطح استان و شهرستان با نگاه راهبردی در جستجوی متغیرهای اصلی تحول فرهنگی محیط خود باشند و در این مسیر از ظرفیت دانشگاه ها و حوزه های علمیه بهره ببرند و مدیریت فرهنگی موجود در سطح شهرستان، استان و کشور از اقدامات کم تاثیر فعلی، متوجه تحولات اساسی تر بشود.

·       بدیهی است وزیر محترم می تواند سالی یک بار با تقاضای محرمانه کردن جلسه دولت و مجلس، روند تغییرات مثبت و منفی شاخص ها را در دولت و مجلس مطرح و به جای انفعال موجود وزارتخانه، در موضع مطالبه گری از عمق بی توجهی نمایندکان و وزرا نسبت به فرهنگ در جامعه و هم در حوزه نمایندگی خود قرار گیرند.

·       در پایان باید اضافه کنم اتخاذ این رویکرد، بواسطه حضور تدریجی تمام وزارتخانه ها و سازمان ها برای اداء مسئولیت های فرهنگی و اجتماعی خود، زمینه را برای رشد تقاضا از جامعه هنرمندانی که می توانند هنر خود را در خدمت پیشرفت کشور قرار دهند فراهم کرده و از وضع نامطلوب فعلی که انتظار دارند دولت با کمک های بلاعوض خود از هنر و هنرمند حمایت کنند تغییر خواهد داد و شرایط موجود را که چون منابع محدود است، همه ناراضی اند و این نارضایتی را خواسته یا ناخواسته در محتوای آثار خود منعکس می کنند، تغییر دهد و اقتصادهنر در یک بستر سازنده رونق پیدا می کند

·       ناگفته نماند بین تحقق این گونه ایده ها و فضای ذهنی مدیران و کارشناسان بدنه ارشاد، فاصله زیادی است و وزیر محترم باید تحول بینشی همکاران در رابطه با فرهنگ و نقشی که ارشاد اسلامی باید ایفا کند را در صدر برنامه های خود قرار دهدو تحول را از آموزش نیروهای اصلی وزارت شروع نمایند. انشالله

ازوقت مفصلی که گذاشتید سپاسگذارم

بنیانیان: انشاالله وزیر محترم و معاونین ایشان فرصت مطالعه این مصاحبه  که حاصل سال ها تجربه و سعی و خطای امثال ماست پیدا کنند و اشتباهات امثال ما را تکرار نکنندو در کنارنوآوری های سازنده، در اشتباه کردن هم نوآوری داشته باشند نه اینکه اشتباهات ما را تکرار کنند. موفق باشید


۱۳ آبان ۱۴۰۰ ۱۲:۳۵
خبرگزاری ایرنا |