1-
در هفته گذشته، گفتوگوی بهروز افخمی، کارگردان سینما با برنامه «شهر
فرنگ» در شبکه خبر، خبرساز شد. او درباره فیلم آذریزبان «قولچاق» (عروسک)
اثر اصغر یوسفینژاد، کارگردان تبریزی، سخن به میان آورده بود. افخمی گفته
بود زبان این فیلم سخنمحور (دیالوگمحور) آذری است و چون داوران زبان آن
را نمیفهمیدند و زیرنویسها هم زیاد بود و نمیتوانستند آنها را بخوانند،
این فیلم بهزعم او درخشان، از جشنواره حذف شد.
2-بهمحض انتشار این سخن از رسانه ملی،
هموطنان آذریزبان واکنش نشان دادند و در گوشهوکنار فضای مجازی به اعتراض
برخاستند. بعضی وبگاهها نیز این ماجرا را نتیجه سلطه «دیدگاههای
پانایرانیستی و انحصارگرایانه» دانستند که معتقد است تمام فعالیتهای
فرهنگی کشور باید به زبان فارسی باشد. از نظر معترضان، این سخنان بار دیگر
ماجرای فیلم آذریزبان «آتابای» و اعتراض و توهین یکی از خبرنگاران جشنواره
فیلم فجر به ترکیبودن فیلم را زنده کرده است.
3-تا زمان نوشتن این مطلب، دبیرخانه جشنواره یا هیات انتخاب جشنواره یا شخص افخمی، در توضیح این ماجرا سخنی نگفتهاند.
4-فارغ از این سخنان و واکنشها، چندین سوال ذهنآزار همه ایراندوستان را دلآزرده کرده است:
آیا در پشتپرده داوریها، به زبانهای
ایرانی چنین بیاعتنایی میشود؟ اگرنه، چرا کسی سخنی نمیگوید؟ آیا نباید
این رویههای خطا اصلاح شود؟ آیا افخمی نمیداند که روایتش هموطنان
آذریزبان را آزرده و دلزده میکند؟ ازسوی دیگر، حال که چنین شده است، آیا
رسانههای ملی و منطقهای و روابطعمومی جشنواره نباید وارد گود شوند و اگر
چنین خطایی رخداده، پوزش بخواهند و برای پیشگیری از بازرخدادنش
برنامهریزی کنند؟ بهراستی از گلآلودشدن آب و ناراحتی فعالان دلسوز در
حوزه فرهنگ و زبان اقوام، چه کسی جز رسانههای معاند و جداییطلبان و
دشمنان وحدت ایران سود میبرد؟
5-این کشوقوسهای رسانهای بار دیگر از آتش
زیرخاکستری خبر داد که به هر نسیمی شعله میکشد؛ ولو کمرمق و کوتاه:
سیاستناگذاری در عرصه زبان، بهطور عام و در عرصه زبان اقوام، بهطور خاص.
سالهاست که پژوهشگران و دلسوزان حوزه زبان و فرهنگ درباره آسیبهای
واردشده و در کمین زبان ملی و زبان اقوام هشدار داده و مطالبه کردهاند.
بیاعتنایی سیاستی به زبان ملی و زبانهای قومی کم از تجاوز به مرزهای ملی و
قومی و اعتقادی نیست و البته کم هستند آنان که این مهم را دریابند. تحقیر
و تضعیف و مرگ زبانهای ایرانی و قومی، میراث هولناک فرهنگسازی پهلوی اول
و دوم در ملتسازی فرهنگستیزانه بوده است.
در سالهای اخیر هم که اقوام ایرانی برای
ارتقای جایگاه زبان قومی خود هشدارها داده و مطالبهها کردهاند نیز اتفاق
چشمگیری نیفتاده است. اما گویا تا این ماجرا که به تهدیدهای امنیتی هم
منتهی شده، به آشوبی اجتماعی بدل نشود، سیاستگذاران و سیاستگزاران بدان
التفات نمیکنند.
برای نمونه، جشنواره فیلم فجر که رویداد
بزرگ سینمای ایران است، سیاست مدون و مشخص زبانی برای زبان ملی و زبان
اقوام ندارد. معلوم نیست چرا زبان سینمای ایران یا به فارسی ناپخته و ضعیف
تهرانی است یا از لهجهها و گویشها و زبانهای محلی پرغلط، پُر. عجیب است
که از زمان فیلمفارسیها تاکنون، همه شخصیتهای مهم فیلم به تهرانی سخن
میگویند و بیشتر شخصیتهایی که زبان محلی دارند یا از لودگان هستند یا از
جانیان یا از فرودستان و بهحاشیهراندهشدگان. اندکشمارند فیلمهایی که
شخصیت مهم یا اثرگذارشان گویش یا لهجه یا زبان قومی بجا و درست داشته
باشد.
6-در راستای ارتقای جایگاه زبان ملی و
زبانهای ایرانی در سینما، «انجمن ویرایش و درستنویسی» در سالهای ۱۳۹۷ و
۱۳۹۸ توانست در قالب جایزه راهبردی و جریانساز «فارسینما؛ فارسی در سینما»
در بخش تجلی اراده ملی تلاشهایی را به ثمر برساند؛ اما این جایزه بهجای
آنکه قدر ببیند، در نظر مدیران پیشین کاری تفننی آمد همچون جایزههای
هوسناکانه بعضی نهادها و سازمانهای دیگر و چنان شد که بهرغم تلاشهای
پیگیرانه در سال۱۳۹۹ بهراحتی کنار گذاشته شد.
7-بجاست که وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در
همه برنامههای خود، بهطور خاص در رویدادهای ملی و بهویژه در جشنواره
فیلم فجر، برای ارتقای زبان فارسی و دیگر زبانهای ایرانی آستین بالا بزند و
سیاستگذاری کند. مثلا اگر فیلمی به یکی از زبانهای محلی است، دستکم در
جمع داوران، داننده آن زبان نیز حاضر شود یا فیلم بهگونهای برای داوران،
فهمپذیر شود. بیگمان، انتخاب زبان فیلم، انتخاب هنرمندانه کارگردان آن
است و برآمده از دیدگاه هنری او. کسی نمیتواند و نباید هنرمند را در این
عرصه محدود کند؛ اما اگر هنرمند و سازنده تمایل داشته باشند که فیلمشان به
فارسی نیز دیده شود و در میان دیگر گویشوران ایرانی بیننده پیدا کند، برای
زیرنویسکردن یا دوبله آن به فارسی باید تمهیدات حمایتی اندیشیده شود.
8- مطالبه بجا از وزارت فرهنگ و ارشاد
اسلامی این است که با هدف ارتقای جایگاه زبانهای ایرانی و حمایت از
فیلمسازان اقوام یا فیلمهایی با موضوع اقوام ایرانی و با رویکرد
مرکززدایی از هنر، جشنوارههای خاص زبانی و منطقهای راهاندازی کند و
سینماگران اقوام مختلف را بشناسد و بشناساند و سینمای قومی را بهعنوان
ستون استوار سینمای ملی بر صدر بنشاند و زبان اقوام ایرانی را نیز ارج
بنهد.