آشنایی با شورامصوباتمصوبات دهه هفتادمصوبات سال 1378سیاست‌های‌ مقابله‌ با تهاجم‌ فرهنگی‌

 

سیاست‌های‌ مقابله‌ با تهاجم‌ فرهنگی‌

مصوب‌ 1378/12/24شورای‌ عالی‌ انقلاب‌ فرهنگی

 

مقدمه‌

مفهوم‌ تهاجم‌ فرهنگی‌

     ‌تهاجم‌ فرهنگی‌ عبارت‌ است‌ از تلاش‌ برنامه‌ریزی‌ شده‌ و سازمان‌ یافته‌ تمام‌ یا بخشی‌ از یک‌ یا چند گروه‌ اجتماعی‌ ـ  فرهنگی‌ یا ملت‌ یا جامعه‌ یا تمدن‌ و یا دولت، برای‌ تحمیل‌ مبانی‌ و اصول‌ اجتماعی، باورها، ارزشها، اخلاقیات‌ و رفتارهای‌ مورد نظر خویش‌ بر سایر گروهها و جوامع‌ و ارائه‌ اطلاعات‌ انبوه‌ به‌ ملتها و تغییر در نظام‌ و ارزشهایشان، بطوری‌ که‌ تصمیم‌گیری‌ها در کشور مورد تهاجم‌ منجر به‌ تأمین‌ سیاسی‌ و اقتصادی‌ و... کشورهایی‌ بشود که‌ از این‌ حربه‌ استفاده‌ می‌کنند.

     ‌هدف‌ از تهاجم‌ فرهنگی‌ کنترل‌ فرآیند تصمیم‌گیری‌ و شیوه‌ اطلاع‌ رسانی‌ و تغییر در نظام‌ ارزشهاست‌ که‌ منجر به‌ استیلای‌ سیاسی‌ و اقتصادی‌ آنها می‌شود، بدین‌ ترتیب‌ که‌ «مهاجم‌ فرهنگی» سعی‌ می‌کند با استفاده‌ از برتری‌ اقتصادی، سیاسی، نظامی، اجتماعی‌ و فن‌آوری، به‌ مبانی‌ اندیشه‌ و رفتار یک‌ ملت‌ هجوم‌ آورد و با تحدید، تضعیف، تحریف‌ و احیاناً‌ نفی‌ و طرد آنها، زمینة‌ حاکمیت‌ اندیشه، ارزشها و رفتارهای‌ مطلوب‌ خویش‌ را فراهم‌ آورد. اساساً‌ کالاهای‌ فرهنگی‌ این‌ گروه‌ دو دسته‌ است‌ که‌ یکی‌ مصرف‌ داخلی‌ دارد و دیگری‌ کالاهای‌ مصرفی‌ صادراتی‌ است‌ که‌ پوچ‌ گرایی‌ و فساد را رواج‌ می‌دهد و در واقع‌ در اثر تهاجم‌ این‌ نوع‌ اخیر از کالاها در کشورهای‌ مقصد، فرهنگ‌ مهاجم‌ به‌ این‌ کشورها راه‌ می‌یابد. برای‌ مثال‌ می‌توان‌ به‌ ویژگی‌ اخلاق‌ کار اشاره‌ نمود که‌ هیچگاهبه‌ کشورهای‌ مورد تهاجم‌ منتقل‌ نشده‌ است. این‌ ترویج‌ از طریق‌ زور نیست‌ بلکه‌ با بهره‌گیری‌ از قوانین‌ بازتابهای‌ شرطی‌ است‌ که‌ انسان‌ بر طبق‌ آن‌ به‌ محرکهای‌ خارجی‌ پاسخ‌ می‌دهد.

     ‌بنابراین، تهاجم‌ فرهنگی‌ به‌ مفهوم‌ نفی‌ هویت‌ فرهنگی‌ و ملی‌ کشور مورد هجوم، برای‌ برقرار کردن‌ سلطه‌ فکری‌ و فرهنگی‌ از طریق‌ تغییر باورها، رفتارها، روشها و آداب‌ و رسوم‌ زندگی‌ فردی‌ و اجتماعی‌ آن‌ ملت، منطبق‌ با الگوهای‌ فرهنگ‌ مهاجم‌ خواهد بود.

 

خرده‌ فرهنگها

     ‌در درون‌ هر فرهنگ‌ الگوهای‌ متنوعی‌ قابل‌ مشاهده‌است‌ که‌ جامعه‌شناختی‌ به‌ آنها خرده‌ فرهنگ‌ می‌گوید. خرده‌فرهنگ، فرهنگ‌ بخشی‌ از جامعه‌ است‌ که‌ در عین‌ اینکه‌ با فرهنگ‌ کل‌ جامعه‌ پیوند دارد، دارای‌ ویژگی‌های‌ منحصر به‌ خود نیز می‌باشد. تنوع‌ خرده‌فرهنگها که‌ گاه‌ توأم‌ با تعارض‌ با یکدیگر نیز هست‌ می‌تواند زمینه‌ساز تهاجم‌فرهنگی‌ باشد. اگر تمدن‌ و مدنیت‌پذیری‌ را مجموعه‌ای‌ از اندوخته‌های‌ معنوی‌ و مادی‌ جامعه‌ بدانیم‌ خرده‌فرهنگها بخشی‌از مدنیت‌وتمدن‌ جامعه‌ را شامل‌ می‌شوند که‌ اسباب‌ گسست‌ فرهنگی‌ رافراهم‌ می‌آورند.

     ویژگی‌های‌ تهاجم‌ فرهنگی‌ در جامعه‌ دارای‌ دو بعد سخت‌افزاری‌ یا ساختاری‌ (اسباب‌ تهاجم‌ فرهنگی) و بعد کارکردی‌ (شامل‌ زمینه‌های‌ بروز تهاجم‌ فرهنگی) است. بعد کارکردی‌ دارای‌ دو بخش‌ است‌ که‌ بخش‌ دوم‌ آن‌ نیز به‌ شرح‌ زیر دارای‌ تقسیماتی‌ است.

1.       خانواده‌

2.       جامعه‌

2ـ1.    کودکان‌ (دختران، پسران)

2ـ2.    نوجوانان‌ (دختران، پسران)

2ـ3.    جوانان‌ (دختران، پسران)

2ـ4.    جامعه‌ زنان‌ (مادران)

2ـ5.    جامعه‌ مردان‌ (پدران)

     هریک‌ از این‌ زیر گروهها دارای‌ خرده‌ فرهنگهایی‌ هستند که‌ عموماً‌ در تعارض‌ با یکدیگر عمل‌ می‌کنند. حوزه‌ تأثیرپذیری‌ تهاجم‌ فرهنگی‌ از طریق‌ خرده‌ فرهنگها را می‌توان‌ در عدم‌ دستیابی‌ به‌ عزم‌ و وحدت‌ ملی‌ باز شناخت.

 

تهاجم‌ و تبادل‌ فرهنگی‌

     ‌فرهنگ‌ در وجه‌ پویایی‌ و خلاقیت، کارکردهای‌ متفاوتی‌ دارد. تبادل‌ و تعامل‌ فرهنگی‌ از جمله‌ این‌ کارکردهاست. آنچه‌ ما تهاجم‌ فرهنگی‌ می‌خوانیم‌ وجهی‌ خاص‌ از کارکرد ویژة‌ یک‌ فرهنگ‌ در برابر فرهنگ‌ دیگر است؛ وجهی‌ که‌ در آن‌ فرهنگ‌ مهاجم‌ با تلاش‌ برای‌ تسلط‌ بر فرهنگ‌ مورد تهاجم، فرآیند دوسویة‌ تعامل‌ را به‌ کشمکشی‌ مخرب‌ بدل‌ می‌کند. کارکرد این‌ فرآیند، با لحاظ‌ تبیین‌ یکی‌ از ویژگیهای‌ مهم‌ فرهنگها، یعنی‌ تبادل‌ و تعامل، بهتر شایان‌ درک‌ خواهد بود.

     ـ تبادل‌ فرهنگی، آموختن‌ و فراگرفتن‌ انتخابی‌ پاره‌ای‌ از اندیشه‌ها و رفتارها از فرهنگ‌های‌ دیگر به‌ وسیلة‌ عموم‌ افراد یک‌ جامعه‌ است.

     ـ در تبادل‌ فرهنگی، هدف، بارورکردن‌ و کامل‌ نمودن‌ فرهنگ‌ ملی‌ است، ولی‌ هدف‌ تهاجم‌ فرهنگی، تسلط‌ بر فرهنگ‌ دیگر و خود باخته‌ و دنباله‌رو نمودن‌ آن‌ و احیاناً، از بین‌ بردن‌ فرهنگ‌ دیگر است.

     ـ تبادل‌ فرهنگی‌ با آگاهی‌ و اراده‌ است، ولی‌ تهاجم‌ فرهنگی‌ با تحمیل‌ خودآگاهانه‌ یا ناخودآگاهانه‌ انجام‌ می‌شود.

     ـ در تبادل‌ فرهنگی، فرهنگ‌ها گیرندة‌ عناصر مطلوب‌ فرهنگی‌ یکدیگرند، اما در تهاجم‌ فرهنگی، فرهنگ‌ مهاجم‌ هنجارها، باورها و ارزشهای‌ خود را که‌ در فرهنگ‌ مورد تهاجم‌ نامطلوبند، بر فرهنگ‌ مورد تهاجم‌ تحمیل‌ می‌کند.

    ـ تبادل‌ فرهنگی، با اتکا به‌ نقاط‌ قوت‌ فرهنگ‌ها انجام‌ می‌شود، ولی‌ تهاجم‌ فرهنگی، با اتکا به‌ نقاط‌ قوت‌ فرهنگ‌ مهاجم‌ و نقاط‌ ضعف‌ فرهنگ‌ مورد تهاجم‌ به‌ وقوع‌ می‌پیوندد.

    در زمینه‌ شناسایی‌ مرز میان‌ تبادل‌ فرهنگی‌ و تهاجم‌ فرهنگی، چگونگی‌ انتخاب‌ و تعیین، اصول‌ زیر، نقش‌ محوری‌ دارد:

 

1 ـ اصل‌ گزینش‌

    ‌این‌ سؤ‌ال‌ از دیرباز فراروی‌ اندیشمندان‌ غیرغربی‌ بوده‌است‌ که‌ در برابر فرهنگهای‌ بیگانه‌ چه‌ موضعی‌ باید اتخاذ کرد؟ گروهی‌ که‌ شیفتة‌ فرهنگ‌ جدید اروپایی‌ بوده‌اند، حتی‌ بعضاً‌ با نیت‌ خدمت‌ به‌ مردم‌ و کشور خویش، تسلیمی‌ بی‌ چون‌ و چرا و استحالة‌ کامل‌ در فرهنگ‌ غربی‌ را توصیه‌ کرده‌اند و گروه‌ دیگر، خزیدن‌ به‌ کنج‌ انزوا و محبوس‌ نمودن‌ خود در حصار جزمیت‌ را توصیه‌ کرده‌اند، اما راه‌ صحیح‌ آن‌ است‌ که‌ آنچه‌ مفید و مثبت‌ است‌ را به‌ فرهنگ‌ خودی‌ جذب‌ کرد و در عین‌ حال‌ از آفات‌ و ناهنجاریهای‌ فرهنگ‌های‌ دیگر پرهیز نمود. تشخیص‌ خوبها و بدها نیز، باید براساس‌ معیارهای‌ ارزشی‌ فرهنگ‌ خودی‌ سنجیده‌ شود. البته‌ آنچه‌ در فرهنگ‌ خودی‌ قابل‌ ذکر است، اینکه‌ در فرهنگ‌ خودی‌ نیز می‌تواند ارزشهای‌ منحطی‌ وجود داشته‌ باشد. رژیم‌ قبل‌ نیز از طریق‌ برخی‌ اقدامات‌ ظاهری‌ و مضحک‌ سعی‌ داشت‌ نشان‌ دهد که‌ حافظ‌ فرهنگ‌ خودی‌ است.

 

2 ـ اصل‌ تحصیل‌ و جذب‌

     ‌گزینش‌ ویژگی‌های‌ مثبت‌ فرهنگ‌های‌ دیگر، به‌ تنهایی‌ نمی‌تواند نقشی‌ مؤ‌ثر در بالندگی‌ و رشد فرهنگ‌ ایفا کند. از طرف‌ دیگر، اتکای‌ صرف‌ به‌ گزینش‌ مزبور، فرهنگ‌ را آسیب‌پذیر خواهد ساخت. پس‌ از گزینش‌ یک‌ جزء فرهنگ‌ دیگر، باید آن‌ جزء تجزیه‌ و تحلیل‌ و سپس‌ سنخیت‌ آن‌ با فرهنگ‌ خودی‌ سنجیده‌ شود، تا بتواند در مجموعة‌ فرهنگ‌ خودی‌ ثبوت‌ و قرار یابد.

 

3ـ اصل‌ تولید فرهنگی‌

     ‌سومین‌ اصل‌ در نظریه‌ تعامل‌ فرهنگی، تولید فرهنگی‌ است. یعنی‌ فرهنگی‌ بالنده‌ است‌ که‌ علاوه‌ بر پاسخگویی‌ به‌ «سوالات‌ موجود»، «سؤ‌ال‌ساز» نیز باشد. در این‌ مقام، فرهنگ‌ از حالت‌ «واکنشی» صرف‌ خارج‌ و به‌ جایگاه‌ «کنشی» صعود می‌کند.

     ‌با توجه‌ به‌ سه‌ اصل‌ فوق‌ در تعامل‌ فرهنگی، درمی‌یابیم‌ که‌ تعامل، گزینش‌ صرف‌ یا تسلیم‌ در برابر فرهنگ‌ بیگانه‌ نیست، بلکه‌ فرآیندی‌ است‌ که‌ در آن، فرهنگ‌ خودی‌ با توجه‌ به‌ غَنای‌ درونی‌ خویش‌ و با در نظر داشتن‌ نیازهای‌ خود، جزئی‌ از فرهنگ‌ بیگانه‌ را گزینش‌ و تحلیل‌ کند و آن‌ را در قالب‌ یک‌ بازتولید فرهنگی، همگون‌ و هم‌سنخ‌ با ماهیت‌ خود، به‌ کار می‌گیرد؛ اما اگر هر یک‌ از این‌ سه‌ اصل‌ و یا جملگی‌ از جریان‌ تعامل‌ خارج‌ شوند و قدرت‌ فرهنگی‌ فرهنگ‌ بیگانه‌ در این‌ دادوستد اعمال‌ و حاکم‌ شود، پدیده‌ای‌ شکل‌ می‌گیرد که‌ آن‌ را «تهاجم‌ یا هجوم‌ فرهنگی» می‌نامیم.

     ‌فرهنگ‌ مهاجم، فرصت‌ گزینش، شناخت‌ و تجزیه‌ و تحلیل‌ مواد تشکیل‌ دهندة‌ خود (ارزشها، مبانی، معیارها و...) را به‌ فرهنگ‌ مورد هجوم‌ نمی‌دهد، بلکه‌ با برخورداری‌ از قدرت‌ تهاجمی‌ خود، ارزشها و معیارهایی‌ را بر آن‌ تحمیل‌ می‌کند، که‌ گاه‌ حتی‌ در حیطة‌ سرزمین‌ خودش‌ نیز فاقد مطلوبیت‌ و مشروعیت‌ است.

      ‌تعامل‌ فرهنگی، عاملی‌ در جهت‌ رشد، شکوفایی‌ و غنی‌شدن‌ فرهنگ‌هاست. ولی‌ هجوم‌ فرهنگی، ارزشها و معیارهای‌ مذهبی‌ و ملی‌ فرهنگ‌ مورد هجوم‌ را از ساحت‌ آن‌ زدوده‌ و یا تضعیف‌ می‌کند و فرهنگی‌ با ارزشهای‌ مغایر و متضاد با گذشته‌ جانشین‌ می‌سازد.

      ‌هدف‌ هجوم‌ فرهنگی، کمرنگ‌ کردن‌ و در صورت‌ امکان، هدم‌ و نابودی‌ باورها و ارزشهای‌ فرهنگی‌ و جانشینی‌ ارزشهای‌ مورد نظر خویش‌ است. در حالی‌ که‌ تعامل‌ فرهنگی، غنای‌ فرهنگهای‌ متعامل‌ را افزایش‌ می‌دهد و با آشنا نمودن‌ فرهنگ‌ها با یکدیگر، افقهای‌ دید آنها را وسعت‌ می‌بخشد و آنها را رساتر می‌سازد. تهاجم‌ فرهنگی‌ با انگیزة‌ ایجاد دگرگونی‌های‌ مطلوب‌ در بخشهای‌ اساسی، فرهنگ‌ مورد تهاجم‌ (شناختها، باورها، ارزشها، گرایشها، رفتارها و کردارها) صورت‌ می‌گیرد.

     ‌بنابراین، هنگامی‌ که‌ فرهنگی‌ از وجه‌ تعامل‌ با فرهنگ‌های‌ دیگر خارج‌ شود و از راههای‌ اعمال‌ قدرت، چون‌ غالبیت‌ سیاسی‌ یا اقتصادی‌ و در نهایت‌ با قدرت‌ فرهنگی‌ سعی‌ در تحمیل‌ ارزشهای‌ خود به‌ فرهنگ‌ دیگر نماید، کارکرد فرهنگ‌ غالب‌ را «تهاجم‌ فرهنگی» می‌نامند. هدف‌ تهاجم‌ ترویج‌ بخشی‌ منحط‌ و غیر کارآمد از فرهنگ‌ است. اگر مصداق‌ یک‌ تهاجم‌ استیلای‌ فرهنگی‌ برتر بر فرهنگی‌ منحط‌ باشد، پسندیده‌ است، مانند آنچه‌ در صدر اسلام‌ مسلمین‌ انجام‌ دادند.

 

مراحل‌ و ابعاد تهاجم‌ فرهنگی‌

1ـ شناخت‌ ملتها

     ‌طبیعی‌ است‌ که‌ نفوذ در هر جامعه‌ و بهره‌برداری‌ بیشتر و بهتر از آن‌ و تربیت‌ هر ملت‌ به‌ صورت‌ دلخواه، مستلزم‌ شناخت‌ زبان، تاریخ‌ و جغرافیا، آداب‌ و رسوم‌ آن‌ جامعه‌ و آگاهی‌ از روحیات‌ و خصلتها و باورها و اعتقادات‌ آن‌ ملت‌ است. از این‌ رو کشورهای‌ سلطه‌گر برای‌ پیشبرد اهداف‌ خود مجبورند وضع‌ گذشته‌ و حال‌ جوامع‌ مورد نظر را مطالعه‌ کنند و در این‌ راه‌ از علوم‌ گوناگون‌ به‌ خصوص‌ علوم‌ اجتماعی‌ و جامعه‌شناسی‌ بهره‌ جویند.

     ‌مهاجمان‌ فرهنگی‌ به‌ تجربه‌ دریافته‌اند که‌ برای‌ گشودن‌ زمینه‌ تسلط‌ بر ملتها باید در وهلة‌ اول‌ فرهنگ‌ آن‌ جوامع‌ را مطالعه‌ کنند و شناخت‌ جامعه‌شناسانه‌ و روان‌شناسانة‌ قوی‌ از مردم‌ آنها به‌ دست‌ آورند. این‌ ویژگی‌ تهاجم، اصلی‌ترین‌ شناسة‌ توسعه‌طلبی‌ و فرهنگ‌ ستیزی‌ نظام‌ سرمایه‌داری‌ است، که‌ در رأس‌ مهاجمین‌ به‌ فرهنگ‌ سایر ملل، فعال‌ است.

2ـ بی‌هویت‌ کردن‌ و از خود بیگانه‌ ساختن‌ ملتها

     ‌برای‌ اینکه‌ ملتها وابستگی‌ به‌ فرهنگ‌ سرمایه‌داری‌ را بپذیرند و تقلید و پیروی‌ از الگوهای‌ آن‌ را از ضروریات‌ اجتناب‌ناپذیر زندگی‌ خود بدانند، لازم‌ است‌ که‌ احساس‌ کنند خود چیزی‌ ندارند و یا آنچه‌ دارند بی‌ارزش‌ و غیر مفید است. این‌ خودکم‌بینی‌ و احساس‌ نیازمندی‌ سبب‌ می‌شود، دست‌ نیاز به‌ سوی‌ دنیای‌ سرمایه‌داری‌ دراز کنند و برای‌ جبران‌ عقب‌ماندگی‌ و رسیدن‌ به‌ قافلة‌ تمدن، فرهنگ‌ سفارشی‌ آنها را بپذیرند. لذا برای‌ ایجاد آن‌ احساس‌ و نیاز، نظام‌ سرمایه‌داری‌ اقدام‌ به‌ بی‌اعتبار ساختن‌ فرهنگ‌ بومی‌ و از خود بیگانه‌ ساختن‌ ملتها می‌کند و برای‌ دستیابی‌ به‌ این‌ هدف‌ از راهها و ابزارهای‌ گوناگونی‌ بهره‌ می‌گیرد، که‌ مهمترین‌ آنها به‌ قرار زیر است:

1-2- تضعیف‌ باورها و اعتقادات‌ مذهبی‌

    ‌رفتار انسان، محصول‌ اندیشه‌ و بینش‌ اوست‌ که‌ مجموعة‌ جهان‌بینی، رفتار و افکار انسان‌ را شکل‌ می‌دهد. در جامعة‌ اسلامی‌ هر فرد مسلمان‌ براساس‌ جهان‌بینی‌ و اعتقادات‌ و باورهای‌ مذهبی‌ خویش‌ رفتار می‌کند و مهاجم‌ فرهنگی‌ درصدد است‌ این‌ باورها و اندیشه‌ها را تضعیف‌ و تخریب‌ نماید.

2-2- بی‌ارزش‌ ساختن‌ ارزشهای‌ اخلاقی‌ و ترغیب‌ به‌ رهاشدن‌ از قیود

     ‌مهاجمان‌ فرهنگی‌ از راه‌ طرح‌ و ترویج‌ اندیشه‌ها و نظریاتی‌ که‌ مبانی‌ و ریشه‌ ارزشها و اخلاق‌ را می‌سوزاند مانند :دنیاگرایی، رفاه‌طلبی‌ و مصرف‌گرایی، آزادی‌ بی‌قید و نسبی‌بودن‌ ارزشهای‌ اخلاقی‌ که‌ معمولاً‌ با ابزار هنری‌ و ادبی‌ انجام‌ می‌گیرد و همچنین‌ با گسترش‌ فساد و فحشا از طریق‌ تئاتر، سینما، تلویزیون، ماهواره‌ و مجلات‌ و نظایر آن، تلاش‌ کرده‌اند تا عملاً‌ اخلاق‌ را از جوامع‌ بزدایند.

3-2- تحقیر و تحریف‌ تاریخ‌

     ‌فرهنگ‌ هر جامعه‌ ریشه‌ در تاریخ‌ آن‌ جامعه‌ دارد و تاریخ‌ هر ملت‌ ، شناسنامه‌ و حافظ‌ هویت‌ و اصالت‌ آن‌ است. از این‌رو سلطه‌گران‌ برای‌ به‌ اجرا درآوردن‌ مقاصد خود و تحمیل‌ فرهنگ‌ دلخواه‌ خویش، دست‌ به‌ تحقیر و تخریب‌ تاریخ‌ ملتها می‌زنند. در این‌ راستا تا جایی‌ که‌ بتوانند این‌ ملتها را بی‌تمدن‌ و تاریخ‌ خود را دارای‌ تمدن‌ باستانی‌ و باسوابقی‌ روشن‌ معرفی‌ می‌کنند. در حالی‌ که‌ مردم‌ جوامع‌ از تاریخ‌ خود بی‌خبر و یا به‌ آن‌ بی‌توجه‌اند، آموزش‌ تاریخ‌ خود را برای‌ آنان‌ ضروری‌ و مهم‌ جلوه‌ می‌دهند و چنین‌ القا می‌کنند که‌ چون‌ تاریخ‌ آنها اهمیتی‌ ندارد و در تمدن‌ و پیشرفت‌ نقشی‌ نداشته‌ است، شایسته‌ نیست‌ مورد مطالعه‌ و آموزش‌ قرار گیرد. به‌ همین‌ علت‌ کودکان‌ و نوجوانان‌ جوامع‌ تحت‌ سلطه، تاریخ‌ و قهرمانان‌ کشورهای‌ سلطه‌گر را به‌ خوبی‌ می‌شناسند، ولی‌ از تاریخ‌ و نقطه‌های‌ عطف‌ تاریخی‌شان‌ و دانشمندان‌ و قهرمانان‌ جامعه‌ خود اطلاعی‌ ندارند و اگر هم‌ اطلاعی‌ داشته‌ باشند، نادرست‌ و نامنظم‌ است.*

     ‌سلطه‌طلبان‌ اگر دریافتند که‌ تاریخ‌ ملتی‌ به‌ قدری‌ پرآوازه‌ است‌ که‌ نمی‌توانند آن‌ را از مردمش‌ بستانند، دست‌ به‌ تحریف‌ تاریخ‌ آن‌ ملت‌ می‌زنند و بخشهای‌ کم‌اهمیت‌ آن‌ را مهم‌ و باعظمت‌ نشان‌ می‌دهند تا از قسمتهای‌ مهم‌ و اصل‌ تاریخ‌ خود غافل‌ بمانند.

4-2- تخریب‌ و نفی‌ هویت‌ ملی‌

    ‌پیوندهای‌ ملی‌ و بومی‌ سبب‌ پایداری‌ جامعه‌ و ایجاد هویت‌ واحد می‌شوند. بی‌هویت‌ جلوه‌دادن‌ اقوام‌ و یا ایجاد تفرقه‌های‌ فرهنگی‌ ـ  زبانی، موجبات‌ گسستگی‌ پیوندهای‌ اجتماعی‌ را فراهم‌ می‌آورد و هویت‌ ملی‌ و فرهنگی‌ را خدشه‌دار می‌سازد. دشمنان‌ سعی‌ می‌کنند به‌ روش‌های‌ گوناگون‌ این‌ ویژگیها را از هم‌ متمایز و در مقابل‌ یکدیگر قرار دهند. یکی‌ از ترفندهای‌ قدیمی‌ مهاجمان‌ در سده‌های‌ اخیر ایجاد تفرقه‌های‌ قومی، قبیله‌ای‌ و مذهبی‌ است. آنان‌ با ایجاد و تقویت‌ جریانهای‌ انحرافی‌ و نیز حمایت‌ از تشکل‌های‌ وابسته‌ در زمینه‌های‌ اقتصادی، فرهنگی، سیاسی، اجتماعی‌ سعی‌ در برهم‌ زدن‌ وحدت‌ و یکپارچگی‌ جامعه‌ دارند.

5-2- تخریب‌ الگوها و اسوه‌های‌ خودی‌

     ‌انسان‌ها و به‌ ویژه‌ جوانان‌ برای‌ تنظیم‌ چگونگی‌ حیات‌ فردی‌ و اجتماعی‌ نیازمند الگویند. الگوها هر چه‌ بیشتر با فرهنگ‌ خودی‌ سازگار باشند، رفتار اجتماعی‌ جامعه‌ از همسویی‌ و هماهنگی‌ بیشتری‌ برخوردار خواهد شد. مهاجمان‌ فرهنگی‌ با درک‌ این‌ نیاز، سعی‌ در تخریب‌ الگوهای‌ مذهبی‌ و ملی‌ دارند و تلاش‌ می‌کنند با استفاده‌ از امکانات‌ و ابزارهای‌ تبلیغی، نظیر فیلمهای‌ تلویزیونی‌ و سینمایی، برنامه‌های‌ ماهواره‌ای، کتب‌ و مجلات‌ و نشریات‌ و حتی‌ تبلیغات‌ تجاری‌ و اقتصادی، الگوهای‌ منطبق‌ با فرهنگ‌ خویش‌ را بسازند و در بین‌ گروههای‌ مختلف‌ جامعه‌ رواج‌ دهند. تاریخ‌ جوامع‌ اسلامی‌ به‌ ویژه‌ جامعة‌ شیعی‌ ایران، مملو از شخصیتهای‌ علمی، اجتماعی‌ و مبارزاتی‌ است‌ که‌ هر یک‌ به‌ نوبه‌ خود می‌توانند الگوهای‌ سازنده‌ای‌ برای‌ جامعه‌ باشند. الگوپذیری‌ بعضی‌ از جوانان‌ از نوع‌ و طرح‌ لباس، آرایش‌ مو، رفتارهای‌ اجتماعی، لوازم‌ مصرفی‌ بیگانگان‌ و غیره، نمونه‌ای‌ از هجوم‌ فرهنگی‌ بیگانه‌ است.

6-2- ترویج‌ خط‌ و زبان‌ بیگانه‌

     ‌خط‌ و زبان، دو نمود از هویت‌ ملی‌ هر جامعه‌ و عامل‌ پیوند اجتماعی‌ به‌ شمار می‌روند. از طریق‌ این‌ دو وسیله‌ ارتباطی، پیامها مبادله‌ می‌شوند و مواریث‌ فرهنگی‌ از نسلی‌ به‌ نسل‌ دیگر انتقال‌ می‌یابند. خط‌ و زبان‌ فارسی‌ که‌ خود یکی‌ از مفاخر ادب‌ بشری‌ است، طی‌ قرون‌ متمادی‌ و بیش‌ از هزار سال‌ با فرهنگ‌ اسلامی‌ در آمیخته‌ و هویت‌ اسلامی‌ ـ  ایرانی‌ یافته‌ است. مهاجمان‌ فرهنگی‌ سعی‌ در بی‌اعتبار کردن‌ این‌ میراث‌ گرانبها دارند و درصدد ترویج‌ خط‌ و زبان‌ خویش‌ هستند. از این‌رو تلاشی‌ که‌ در بعضی‌ از کشورهای‌ منطقه‌ به‌ منظور محو آثار فارسی‌ از زبان‌های‌ بومی‌ صورت‌ می‌گیرد، در همین‌ زمینه‌ است. حذف‌ واژه‌های‌ عربی‌ و تزریق‌ واژه‌های‌ انگلیسی‌ و فرانسوی‌ به‌ زبان‌ فارسی‌ در زمان‌ گذشته‌ را نباید اتفاقی‌ تلقی‌ کرد. متأسفانه‌ کماکان‌ عده‌ای‌ سعی‌ دارند با استفاده‌ از واژه‌ها و اصطلاحات‌ بیگانه‌ در گفتگوها و مکتوبات، دانسته‌ یا ندانسته‌ این‌ ترفند دشمن‌ را رواج‌ دهند. در کنار این‌ خطر باید به‌ این‌ مسئله‌ وقوف‌ داشت‌ که‌ در دنیای‌ معاصر زبان‌ انگلیسی‌ یک‌ زبان‌ علمی‌ است.

7-2- تحقیر استعدادها و توان‌ مردم‌

     ‌اگر مردم‌ نیرو و استعدادهای‌ خدادادی‌ خود را بشناسند و باور کنند، دیگر دست‌ نیاز به‌ سوی‌ بیگانه‌ دراز نخواهند کرد. دشمنان‌ برای‌ اینکه‌ این‌ دست‌ همیشه‌ دراز بماند و این‌ احساس‌ نیاز تداوم‌ یابد، توانایی‌ها و استعدادهای‌ مردم‌ و به‌ ویژه‌ جوانان‌ را تحقیر و در بسیاری‌ موارد سرکوب‌ می‌کنند.

8-2- تعارض‌ علم‌ و دین‌

    ‌مهاجمان‌ فرهنگی‌ برای‌ القای‌ شبهات‌ عقیدتی، بزرگنمایی‌ مشکلات‌ فکری، غافل‌ نمودن‌ از مبانی‌ استدلالی‌ و منطقی، ترویج‌ سطحی‌نگری‌ از یک‌ سو و تحجرگرایی‌ از سوی‌ دیگر و در نتیجه‌ آسیب‌پذیری‌ عقیدتی‌ و جز آن، در تلاشند تا ارزش‌ تعالیم‌ و باورهای‌ اسلامی‌ را خدشه‌دار سازند و تعلیمات‌ آن‌ را در پاسخگویی‌ به‌ نیازهای‌ فکری‌ ـ  فرهنگی‌ جدید نسل‌ جوان‌ در عصر حاضر ناتوان‌ جلوه‌ دهند.

9-2- ناکارآمد نشان‌ دادن‌ دین‌

     ‌یکی‌ از شبهات‌ عقیدتی، مطرح‌ کردن‌ مسئله‌ «ناکارآمد بودن‌ دین‌ در امر حکومت‌ است» که‌ شبهه‌ای‌ قدیمی‌ و نشأت‌ گرفته‌ از تفکر جدایی‌ دین‌ از سیاست‌ است. حال‌ آن‌که‌ در مکتب‌ اسلام، دین‌ و دولت، دنیا و آخرت‌ همانند عقل‌ و دین‌ ملازم‌ و قرین‌اند؛ ملازمتی‌ که‌ در تفکر غربی، انکار شده‌است.

    ‌در اسلام‌ ، رهبری‌ دینی‌ و سیاسی‌ در بسیاری‌ از مقاطع‌ و به‌ ویژه‌ در صدر اسلام، یکی‌ بوده‌ است. به‌ خصوص‌ که‌ علاوه‌ بر وظایف‌ اساسی‌ دولت‌ اسلامی‌ در خصوص‌ تأمین‌ نظم‌ و آرامش‌ و تنظیم‌ روابط‌ اجتماعی، فراهم‌ آوردن‌ مقدمات‌ تعالی‌ روحی‌ و سعادت‌ معنوی‌ جامعه‌ نیز بر عهدة‌ حکومت‌ اسلامی‌ نهاده‌ شده‌است. اما سکولاریسم*، به‌ صورت‌ ابزاری‌ ، ایدة‌ جدایی‌ دین‌ از سیاست، یا ناکارآمد بودن‌ دین‌ در امر حکومت‌ را القا و تبلیغ‌ می‌کند و غربزدگان‌ در کشورهای‌ مسلمان‌ و به‌ ویژه‌ ایران‌ نیز، همین‌ اندیشه‌ را رواج‌ داده‌اند.

3 ـ تحمیل‌ فرهنگ‌

    ‌بدیهی‌ است‌ مردمی‌ که‌ از فرهنگ‌ خود دور شوند و یا از انتساب‌ به‌ فرهنگ‌ و تمدن‌ و تاریخ‌ خود احساس‌ حقارت‌ کنند، در پذیرش‌ و قبول‌ هویت‌ فرهنگی‌ جدید آمادگی‌ بسیار دارند؛ در این‌ هنگام‌ است‌ که‌ مهاجم‌ فرهنگی، فرهنگ‌ دلخواه‌ خود را با وسایل‌ گوناگون‌ و به‌ وسیله‌ تبلیغات‌ فراوان‌ و ظاهری‌ آراسته‌ و فریبا در بین‌ مردم‌ می‌گستراند تا به‌ تدریج، مردم‌ با ارزشها، معیارها و عقاید مورد نظر او خو بگیرند و فرهنگ‌ وارداتی‌ در آنها پدیدار شود؛ اهم‌ روشها و ابزارهایی‌ که‌ دشمن‌ به‌ این‌ منظور استفاده‌ می‌کند، عبارتند از:

1-3- آموزش‌

     ‌سردمداران‌ تمدن‌ و فرهنگ‌ غرب، پس‌ از آنکه‌ حضور مستقیم‌ و بی‌واسطه‌ خویش‌ را در سایر کشورها، به‌ منظور گسترش‌ نفوذ و سلطه‌ اقتصادی، سیاسی، اجتماعی، ممکن‌ و مقدور ندیدند، سعی‌ کردند نمایندگانی‌ از بین‌ خود ملتها برگزینند و مسؤ‌ولیت‌ فراهم‌ آوردن‌ زمینه‌ سلطه‌پذیری‌ را به‌ آنان‌ واگذار کنند که‌ اکثر غربگرایان‌ خودباخته‌ در جهان‌ سوم‌ عهده‌دار این‌ وظیفه‌ شدند. آنان‌ که‌ معمولاً‌ پس‌ از مسافرت‌ به‌ غرب‌ و تحصیل‌ و حشر و نشر در آن‌ دیار، مقهور پیشرفت‌ و فن‌آوری‌ برتر غرب‌ می‌شدند، پس‌ از بازگشت‌ به‌ کشور خویش‌ به‌ بلندگوی‌ فرهنگ‌ بیگانه‌ تبدیل‌ می‌گشتند. از طرف‌ دیگر، در پی‌ پذیرش‌ باورهای‌ علمی، به‌ ویژه‌ باور برتری‌ دانش‌ تجربی‌ و همچنین‌ اخذ دانش‌ تجربی‌  از غرب، به‌ علت‌ ناسازگاری‌ شیوه‌های‌ تحصیل‌ دانش‌ جدید با شیوه‌های‌ دستیابی‌ به‌ دانش‌ قدیم، شیوه‌های‌ تحصیل‌ دانش‌ قدیم‌ مورد انتقاد قرار گرفت‌ و به‌ دنبال‌ آن‌ الگوهای‌ جدید مطرح‌ و فراگیر شد. الگوهای‌ یاد شده، هم‌ از نظر سازمانی‌ و هم‌ از نظر شیوه‌های‌ آموزش، اشاعه‌ یافت‌ و کمک‌ مؤ‌ثری‌ به‌ تحقق‌ و شکل‌گیری‌ پدیدة‌ تهاجم‌ فرهنگی‌ نمود.

2-3- تبلیغات‌

     ‌اگر تبلیغات‌ را مهمترین‌ سلاح‌ نظام‌ سلطه‌ به‌ منظور نفوذ فرهنگی‌ در جوامع‌ بدانیم، چندان‌ مبالغه‌ نکرده‌ایم. اهمیت‌ تبلیغات‌ را از حجم‌ عظیم‌ سرمایه‌گذاریهایی‌ که‌ دراین‌ زمینه‌ شده‌ است، می‌توان‌ دریافت. امروز سلطه‌طلبان‌ از آخرین‌ پیشرفتهای‌ روان‌شناسی‌ و پیشرفته‌ترین‌ دستاوردهای‌ صنعتی‌ برای‌ تبلیغات‌ رنگارنگ‌ خود سود می‌جویند. شبکه‌های‌ ماهواره‌ای‌ همچون‌ تار عنکبوت، فضای‌ پیرامون‌ کره‌ زمین‌ را احاطه‌ کرده‌اند. با تبلیغ، کاهی‌ را کوه‌ و کوهی‌ را کاه‌ و حق‌ را ناحق‌ و ناحق‌ را حق‌ جلوه‌ می‌دهند. از سوی‌ دیگر، پخش‌ یک‌ سویه‌ گزارش‌های‌ خبری‌ از طریق‌ خبرگزاری‌های‌ خارجی‌ و شبکه‌های‌ رادیویی‌ و تلویزیونی‌ سراسری‌ غربی، نمایش‌ مداوم‌ فیلمهای‌ سینمایی‌ و مجموعه‌ها و کارتون‌های‌ تلویزیونی‌ امریکایی، اروپایی‌ و ژاپنی‌ و نظایر آنها، در انتقال‌ نمادها و ارزشها و شیوه‌های‌ زندگی‌ فریبنده‌ جوامع‌ سرمایه‌داری، نقش‌های‌ اصلی‌ را ایفا می‌کنند.

3-3- ارتباطات‌

     ‌در قرن‌ حاضر، چشمگیرترین‌ پیشرفتهای‌ فن‌آوری‌ در عرصه‌ ارتباطات‌ رخ‌ داده‌ است. به‌ واسطه‌ این‌ پیشرفت‌ها افراد بشر به‌ آسانی‌ می‌توانند در کمترین‌ زمان‌ ممکن‌ با یکدیگر ارتباط‌ برقرار کنند و بر روی‌ افکار و شکل‌ زندگی‌ یکدیگر تأثیر بگذارند و آن‌ را دگرگون‌ سازند. این‌ ویژگی، رسانه‌های‌ ارتباطی‌ را ابزار دست‌ مهاجمان‌ فرهنگی‌ قرار داده‌است، تا به‌ واسطه‌ آن‌ بر ذهن‌ و دل‌ انسانها تسلط‌ پیدا کنند و تعیین‌ کنند که‌ انسانها باید به‌ چه‌ فکر کنند یا به‌ چه‌ باید فکر نکنند، از چه‌ واقعه‌ای‌ مطلع‌ شوند، چه‌ بپوشند، چه‌ بخورند و چگونه‌ زندگی‌ کنند. در حالی‌ که‌ مردم‌ جهان‌ سوم‌ از وقایع‌ پیرامون‌ محل‌ زندگی‌ خود اطلاع‌ ندارند، با نامهای‌ رؤ‌سای‌ جمهوری‌ امریکا و هنرپیشگان‌ هالیوود و خوانندگان‌ غربی‌ به‌ خوبی‌ آشنا هستند. به‌ واقع، بمباران‌ خبری‌ و تبلیغی‌ بدون‌ وقفه‌ با استفاده‌ از دستاوردهای‌ پیشرفته‌ فن‌آوری‌ ارتباطی، مانند ماهواره‌ و ویدئو، بسیاری‌ از مردم‌ کشورهای‌ غیرپیشرفته‌ را از هویت‌ خود بیگانه‌ کرده‌ و در ایمان‌ و اعتقاد آن‌ها به‌ فرهنگ‌ بومی‌ و سنت‌های‌ خودی‌ ، خلل‌ وارد ساخته‌ است. از طریق‌ دو دسته‌ اطلاعات‌ جاری‌ و تاریخی‌ در تصمیم‌گیریهای‌ ملی‌ مداخله‌ صورت‌ می‌گیرد. این‌ امر گاه‌ حتی‌ مسئولان‌ یک‌ کشور را نیز به‌ سمت‌ تصمیم‌گیری‌ هایی‌ هدایت‌ می‌کند که‌ به‌ نفع‌ خود است‌ و در عین‌ حال‌ مسئول‌ احساس‌ آزادی‌ و استقلال‌ و کرامت‌ انسانی‌ نیز می‌نماید. مکان‌ بارز آن‌ رویکرد مسئولین‌ فرهنگی‌ جامعه‌ ما نسبت‌ به‌ موسیقی‌ «پاپ» است.

4-3- انتشارات‌

     ‌انبوه‌ انتشارات‌ گوناگونی‌ که‌ در صدها هزار نسخه‌ چاپ‌ و منتشر می‌شود، اهمیت‌  و تأثیر آن‌ را در شکل‌گیری‌ فرهنگ‌ عمومی‌ مردم‌ نشان‌ می‌دهد. تأثیر تبلیغات‌ غیرمکتوب‌ یا شفاهی‌ بر مخاطبان‌ فوری‌ است، ولی‌ انتشارات‌ بر خوانندگان، نفوذی‌ دیرپا و ماندگار دارد و به‌ همین‌ لحاظ‌ اهمیت‌ بیشتری‌ نیز دارد. در این‌ روش‌ می‌تواند مفاهیم‌ مورد نظر در قالب‌ داستانهای‌ شیرین‌ و جذاب‌ درآید و با کیفیت‌ مطلوب‌ و عکسها و طرحهای‌ زیبا و با تعدادی‌ وسیع، در اختیار علاقه‌مندان‌ قرار گیرد. برای‌ نمونه‌ می‌توان‌ به‌ انتشار کتاب‌ «آیات‌ شیطانی» در طرحها و اندازه‌های‌ گوناگون‌ و با زبانهای‌ متفاوت‌ اشاره‌ کرد. انواع‌ برگه‌های‌ تبلیغاتی‌ که‌ همراه‌ کالاها وارد کشور می‌شوند، یکی‌ دیگر از ابزارهای‌ نفوذ و القای‌ فرهنگ‌ بیگانه‌ است؛ اولین‌ تأثیر منفی‌ آن‌ ورود تعداد زیادی‌ واژه‌ و اصطلاح‌ بیگانه‌ به‌ زبان‌ فارسی‌ است. یعنی‌ ورود کالاهای‌ خارجی‌ به‌ خودی‌ خود، حامل‌ فرهنگ‌ بیگانه‌ است.

5-3- تحقیقات‌

     ‌پژوهش‌هایی‌ که‌ کشورهای‌ غربی‌ دربارة‌ جوامع‌ شرقی‌ به‌ ویژه‌ جوامع‌ اسلامی‌ انجام‌ می‌دهند، همواره‌ به‌ منظور کشف‌ حقایق‌ و خدمت‌ به‌ جهان‌ اسلام‌ نیست، بلکه‌ بسیاری‌ از این‌ پژوهش‌ها برای‌ شناخت‌ نقاط‌ قوت‌ و ضعف‌ این‌ جوامع‌ و یافتن‌ راههای‌ نفوذ و رخنه‌ در آنهاست. از این‌ روست‌ که‌ گاهی‌ بودجة‌ تحقیقاتی‌ مستشرقان‌ از طریق‌ مراکز دفاعی‌ و نظامی‌ یا سیاسی‌ پرداخت‌ می‌شود، نه‌ دانشگاهها و مراکز علمی، بنابراین‌ یکی‌ از بهترین‌ و مطمئن‌ترین‌ راههای‌القای‌ فرهنگ‌ بیگانه، انتشار نتایج‌ بعضی‌ از این‌ پژوهشها* توسط‌ مهاجمان‌ فرهنگی‌ است.

 

عوامل‌ درونی‌ سلطه‌پذیری‌ فرهنگی‌ یا پذیرش‌ تهاجم‌ فرهنگی‌

     ‌تبادل‌ و برخورد فرهنگی‌ بین‌ جوامع‌ مختلف، امری‌ طبیعی‌ و اجتناب‌ناپذیر است. تنویر افکار و رشد فرهنگی‌ جامعه‌ ، در پرتو تبادل‌ فرهنگی‌ با دیگران‌ قابل‌ حصول‌ است. ولی‌ اگر جامعه‌ای‌ از درون‌ تهی‌ و آسیب‌پذیر شد، تبادل‌ فرهنگی‌ تبدیل‌ به‌ تهاجم‌ فرهنگی‌ می‌شود. ضعف‌ و ناتوانی‌ و آسیب‌پذیری‌ در درون‌ فرهنگ‌ هر جامعه‌ است‌ که‌ زمینه‌ سلطه‌پذیری‌ را فراهم‌ می‌سازد. عوامل‌ درونی‌ سلطه‌پذیری‌ اعم‌ از فرهنگی‌ و غیر فرهنگی‌ را باید شناسایی‌ و مرتفع‌ کرد تا زمینة‌ آسیب‌پذیری‌ به‌ حداقل‌ برسد. به‌ طور معمول‌ خلأ فرهنگی‌ و فکری‌ زمینة‌ مساعدی‌ برای‌ تهاجم‌ فرهنگی‌ است. اگراندیشة‌ اسلامی‌ موجود و دستاوردهای‌ فکری‌ انقلاب‌ اسلامی‌ نتواند نیازهای‌ فکری‌ و فرهنگی‌ افراد جامعه‌ به‌ ویژه‌ نسل‌ جوان‌ وتحصیل‌ کرده‌ و تشنة‌ حقیقت‌ و انسانیت‌ را پاسخ‌ دهد، میدان‌ برای‌ هجوم‌ فکری‌ و تبلیغی‌ غرب‌ باز می‌شود. عوامل‌ درونی‌ آسیب‌پذیری‌ را می‌توان‌ در سه‌ حوزة‌ کلان‌ نظری‌ و ساختاری‌ و برنامه‌ریزی‌ ـ  اجرا دسته‌بندی‌ کرد:

حوزه‌ اول‌ ـ  آسیب‌پذیریهای‌ ناشی‌ از مشکلات‌ نظری‌

1.                آسیب‌پذیری‌ در فهم‌ و درک‌ مسائل‌ فرهنگی‌ و هنری‌ بین‌ صاحب‌ نظران‌ غیرحکومتی‌ و مسئولان‌ نظام‌ که‌ موجب‌ تعارض‌ در معیارها و ارزش‌های‌ فرهنگی‌ جامعه‌ شده‌است.

2.       عدم‌ تعمیق‌ بینش‌ ،دانش‌ و تربیت‌ دینی‌ به‌ عنوان‌ مبانی‌ فرهنگ‌ و اندیشه‌ ملی‌

3.       تعارض‌ نظریه‌ فقهی‌ در مرجعیت‌ با نظریه‌ مرجعیت‌ حاکم‌

4.       عدم‌ تبیین‌ دقیق‌ و همه‌ جانبه‌ اندیشه‌های‌ مختلف‌

5.       پاسخ‌ ندادن‌ استادان‌ و صاحب‌نظران‌ حوزه‌ و دانشگاه‌ و مراکز تحقیقاتی‌ به‌ نیازهای‌ نظری‌ و فکری‌ جامعه‌

6.       عدم‌ تبیین‌ مبانی‌ و سیاستهای‌ اصولی‌ نظام‌ در عرصه‌ فرهنگ‌ و هنر(ادبیات، فیلم، تئاتر، موسیقی، نقاشی‌ و غیره)

7.                تفکر انفعالی‌ جامعه‌ علمی‌ و فنی‌ کشور در برابر غرب‌ و تأثیرپذیری‌ فرهنگی‌ ناشی‌ از آن‌

8.       وجود بنیانهای‌ فکری‌ مبنی‌ بر ناکارآمدی‌ نظام‌ حکومت‌ مبتنی‌ بر دین‌

9.       عدم‌ شناخت‌ دقیق‌ و عمیق‌ غرب‌ در ایران‌ و روی‌ آوردن‌ به‌ سطوح‌ ظاهری‌ آن‌

10.    بی‌توجهی‌ به‌ گذشتة‌ تاریخی‌ کشور در مسیر شناخت‌ و برنامه‌ریزی‌ حال‌ و آینده‌

11.    عدم‌ ارتباط‌ نظام‌مند معرفتی‌ بین‌ حوزه‌ ودانشگاه‌ در جهت‌ حل‌ مشکلات‌ فکری‌ و بینشی‌ و عقیدتی‌

 

حوزه‌ دوم‌ ـ  آسیب‌پذیریهای‌ ناشی‌ از اشکالات‌ یا ویژگیهای‌ ساختاری‌ (فرهنگی، اجتماعی، سیاسی، اقتصادی)

الف‌ ـ  فرهنگی‌

1.       فقدان‌ الگوی‌ فرهنگی‌ در سطوح‌ مختلف‌ فرهنگی‌

2.       وجود ضعف‌های‌ جدی‌ در نظام‌ تعلیم‌ و تربیت‌

3.       یکسان‌ پنداری‌ عملکرد مدیران، روحانیون‌ و اسوه‌های‌ فکری‌ با ارزشهای‌ دینی‌ و دامن‌ زدن‌ به‌ این‌ باور در نگرش‌ عمومی‌

4.       عدم‌ وجود الگوی‌ تبیینی‌ برای‌ تعمیق‌ ارزشها و باورهای‌ دینی‌ در جامعه‌

ب‌ ـ  اجتماعی‌

1.       نارسایی‌ در گسترة‌ عدالت‌ اجتماعی‌

2.       مطلق‌گرایی‌ در تحقق‌ و تأمین‌ ایده‌آلها و آرمانها بدون‌ توجه‌ به‌ واقعیات‌ موجود

3.       ناهمگونی‌ نهادهای‌ اجتماعی‌ و تداخل‌ در وظایف‌

4.       فقدان‌ پیوند مستحکم‌ بین‌ نهادهای‌ اجتماعی‌ و اقشار گوناگون‌ مردم‌

5.       جوان‌ بودن‌ جمعیت‌ کشور

ج‌ ـ اقتصادی‌

1.       نارسایی‌ درگسترة‌ نظام‌ اقتصادی‌ مبتنی‌ بر دین‌

2.       عدم‌ توجه‌ به‌ اقتصاد بومی‌ و منطقه‌ای‌ در فرآیند نوسازی‌ اقتصادی‌

3.       نارسایی‌ در رویکرد اقتصاد و فرهنگ‌ و هنر کشور

د ـ  سیاسی‌

1.       آمیختگی‌ مصالح‌ فرهنگی‌ نظام‌ با منافع‌ گروهها

2.       تسلط‌ بعضی‌ خرده‌فرهنگها از طریق‌ سیاسی‌ بر فرهنگ‌ ملی‌ در تاریخ‌ کشور

3.       کم‌ توجهی‌ به‌ نظرات‌ مردم‌ درتصمیم‌گیریهای‌ سیاسی‌

4.       نقش‌ تخریب‌ متقابل‌ جناحهای‌ سیاسی‌ (گرایشهای‌ مختلف‌ سیاسی‌ در مجموعة‌ طرفداران‌ نظام) که‌ نتیجه‌اش‌ اجماع‌ مرکب‌ بر ناتوانی‌ و ناکارآمدی‌ و حتی‌ فریبکاری‌ نظام‌ است.

5.       قطبی‌ شدن‌ فضای‌ سیاسی‌ کشور (قطبهای‌ افراطی) و تضعیف‌ فضای‌ اعتدال‌ و عقلانیت‌ و صمیمیت‌

 

حوزه‌ سوم‌ ـ  آسیب‌پذیریهای‌ ناشی‌ از اشکالات‌ برنامه‌ریزی‌ ـ  اجرا

1.       فقدان‌ نظام‌ ارزیابی‌ عملکرد فرهنگی‌ دستگاهها ونهادهای‌ رسمی‌ و غیررسمی‌

2.       عدم‌ توجه‌ به‌ سیاستهای‌ مصوب‌ فرهنگی‌ نظام‌ جمهوری‌ اسلامی‌

3.       کم‌ توجهی‌ به‌ فرهنگ‌ در نظام‌ برنامه‌ریزی‌ کشور

4.       عدم‌ شناخت‌ کافی‌ از نیازهای‌ فرهنگی‌ جامعه‌

5.       عدم‌ توجه‌ به‌ نیازهای‌ فرهنگی‌ مناطق‌ کشور در برنامه‌ریزی‌ فرهنگی‌

6.       توزیع‌ نامناسب‌ امکانات‌ فرهنگی‌

7.       کم‌توجهی‌ به‌ نیازهای‌ طبیعی‌ و جدید جامعه‌ به‌ ویژه‌ طبقه‌ جوان‌ دربرنامه‌ریزیهای‌ فرهنگی‌

8.       تضعیف‌ یا عدم‌ توجه‌ به‌ نهادهای‌ فرهنگی‌ سنتی‌ (مانند کانونها و هیئت‌های‌ مذهبی، فعالیتهای‌ محلی‌ و مذهبی) و عدم‌ جایگزینی‌ نهادهای‌ جدید

9.       وجود آثار نسبتاً‌ عمیق‌ سیاستهای‌ فرهنگی‌ دوران‌ گذشته‌ و به‌ ویژه‌ دوران‌ پهلوی‌

10.    تغییرات‌ مکرر در سیاستگذاری‌ و جهت‌گیریهای‌ سازمانی‌

11.    فرآیند جهانی‌ شدن‌ و عدم‌ جلوگیری‌ از آثار مضر آن‌ در فرهنگ‌ خودی‌

 

سیاستهای‌ مقابله‌ با تهاجم‌ فرهنگی‌

الف‌ ـ  سیاستهای‌ کلی‌

1.       مشخص‌ کردن‌ نقاط‌ تهدید و مورد هجوم‌

2.       تعمیق‌ شناخت‌ و باور دینی‌

3.       اصلاح‌ رفتار مدیران‌

4.       ترویج‌ و گسترش‌ معرفت‌ و ارزشهای‌ اسلامی‌ ـ  ایرانی‌ و انقلاب‌ اسلامی‌ و رسوخ‌ در قلوب‌ افراد

5.       ایجاد زمینه‌های‌ مناسب‌ برای‌ شناسایی، هدایت‌ استعدادها و حمایت‌ از خلاقیتهای‌ انسانی‌ و کوشش‌ برای‌ شکوفا شدن‌ روحیة‌ ابداع‌ هنری‌ و نوآوری‌ در حوزه‌های‌ مختلف‌

6.       تلاش‌ هر چه‌ بیشتر برای‌ برقراری‌ عدالت‌ اجتماعی‌

7.       اهتمام‌ به‌ آراستگی‌ سیمای‌ جامعه‌ به‌ مظاهر اسلام‌ وانقلاب‌ اسلامی‌

8.       رعایت‌ اصول‌ و ارزشهای‌ اسلامی‌ ـ  ایرانی‌ در برنامه‌ریزی‌های‌ توسعه‌ کشور

9.       ساماندهی‌ و هماهنگ‌ کردن‌ فعالیت‌های‌ فرهنگی‌ نهادها و دستگاههای‌ فرهنگی‌ کشور

10.    تلاش‌ در جهت‌ قانونمندی‌ بیشتر در فعالیتهای‌ فرهنگی‌ و معنوی‌

11.    ایجاد زمینه‌های‌ رشد کمی‌ و کیفی‌ آثار و خدمات‌ فرهنگی‌ و بهره‌گیری‌ از فن‌آوری‌ مناسب‌ روز و پویاسازی‌ و فعال‌ کردن‌ عناصر فرهنگ‌

12.    فراهم‌ آوردن‌ امکان‌ استفاده‌ بهینه‌ از آثار و خدمات‌ فرهنگی‌ برای‌ عموم‌ مردم‌

13.    گزینش‌ و اولویت‌بندی‌ بخشهای‌ مورد تهاجم‌

14.    تحکیم‌ وحدت‌ و همبستگی‌ ملی‌ ضمن‌ احترام‌ به‌ آداب‌ و رسوم‌ و فرهنگ‌های‌ محلی‌

15.    اهتمام‌ به‌ اطلاع‌رسانی‌ صحیح‌ و بارور کردن‌ اوقات‌ فراغت‌ جامعه‌ از طریق‌ رسانه‌ها

16.    احیأ و حمایت‌ از نهادهای‌ فرهنگی‌ مردمی‌

17.    توجه‌ به‌ بخش‌ فرهنگ‌ در نظام‌ کلی‌ برنامه‌ریزی‌ توسعه‌ کشور

18.    ارزیابی‌ و بازشناسی‌ مستمر سیاستها، معیارها و ضوابط‌ فعالیتهای‌ فرهنگی‌ در بخشهای‌ مختلف‌

19.    اهتمام‌ نسبت‌ به‌ معرفی‌ شخصیتهای‌ تاریخی‌ اسلام‌ وایران‌

20.    توجه‌ به‌ کارآمد بودن‌ دین‌ در امر حکومت‌ و مبارزه‌ با تفکر جدایی‌ دین‌ از سیاست‌

21.    افزایش‌ شناخت‌ و مطالعه‌ دقیق‌ در زبان، تاریخ، جغرافیا، آداب‌ و رسوم‌ اسلامی‌ و ایرانی‌ و آگاهی‌ از روحیات‌ و گرایشها و باورهای‌ مردم‌ کشور برای‌ برنامه‌ریزی‌ فرهنگی‌ مبتنی‌ بر واقعیت‌ها

22.    توجه‌ به‌ اهمیت‌ و نقش‌ ابزارهای‌ هنری‌ و به‌ کارگیری‌ شیوه‌ها و بیان‌ هنری‌ در ترویج‌ مفاهیم‌ و معارف‌ اسلامی، ایرانی‌ و تعمیق‌ و اصلاح‌ فرهنگ‌ عمومی‌

23.    ارائه‌ الگوها و سرمشق‌های‌ مناسب‌ برای‌ آحاد جامعه‌

24.    گسترش‌ فرهنگ‌ امر به‌ معروف‌ و نهی‌ از منکر

25.    تکیه‌ بر نیروهای‌ مؤ‌من‌ و متعهد آموزش‌ دیدة‌ فرهنگی‌

26.    تفکیک‌ نتایج‌ عملکرد مدیران‌ بخشهای‌ گوناگون‌ از ارزشهای‌ دینی‌

27.    مشارکت‌ و بسیج‌ مردمی‌ برای‌ رسیدگی‌ به‌ مشکلات‌ فرهنگی‌

28.    هماهنگی‌ بین‌ ارگانها و نهادها برای‌ جلوگیری‌ از ثأثیر منفی‌ بعضی‌ از برنامه‌ها و فعالیت‌های‌ غیرفرهنگی‌ مؤ‌ثر بر فرهنگ‌

29.    توسعه‌ و گسترش‌ زبان‌ و ادبیات‌ فارسی‌ در کشور

30.    شناخت‌ و بهره‌گیری‌ از امکانات‌ جهان‌ اسلام‌ و دنیای‌ شرق‌ برای‌ تقویت‌ خود و مقابله‌ با تهاجم‌

31.    ایجاد توافق‌ بر روی‌ ابعاد فرهنگ‌ اسلامی‌

32.    توجیه‌ واطلاع‌رسانی‌ به‌ شخصیتها و گروههای‌ مرجع‌ نسبت‌ به‌ پیامدهای‌ نامطلوب‌ مواضع‌ و رفتار آنها

33.    اولویت‌ بخشیدن‌ به‌ اصل‌ مهم‌ پاسخگویی‌ منطقی‌ و با سعه‌ صدر به‌ پرسشها و ابهامات، به‌ جای‌ تخطئه‌ سیاسی‌ یا ارزشی‌

ب‌ ـ راهبردهای‌ اجرایی‌

1.      جوانان

1ـ1.    آشنا ساختن‌ جوانان‌ به‌ افکار و آرأ و دیدگاههای‌ حضرت‌ امام‌ خمینی‌ (ره) و مبانی‌ انقلاب‌ اسلامی‌

1ـ2.    تعمیق‌ بینش‌ نسل‌ جوان‌ در مواجهه‌ علمی‌ با فرهنگها و مظاهر تمدن‌ و تبادل‌ و اشاعه‌ فرهنگی

1ـ3.    تلاش‌ در جهت‌ آشنا ساختن‌ جوانان‌ با جنبه‌های‌ مثبت‌ فرهنگی‌ اقوام‌ و ملتها و تمدنها و وجوه‌ اشتراک‌ و افتراق‌ آن‌ با فرهنگ‌ خودی

1ـ4.    تشویق‌ جوانان‌ نسبت‌ به‌ امر اسلام‌شناسی‌ و ایران‌شناسی‌ در مراکز علمی‌ و دانشگاهی‌ و هدایت‌ تلاشهای‌ آنان‌ در حوزه‌ فرهنگ‌ و تمدن‌ اسلامی‌

1ـ5.    اهتمام‌ نسبت‌ به‌ معرفی‌ منابع‌ اصیل‌ فرهنگی‌ اسلام‌ و ایران‌ به‌ جوانان

1ـ6.    نقد و بررسی، اصلاح، تصحیح‌ و تنقیح‌ متون‌ و منابع‌ و مآخذ علمی‌ و فرهنگی‌ اسلام‌ وایران‌ جهت‌ تسهیل‌ امر استفاده‌ علمی‌ نسل‌ جوان‌

1ـ7.    نیازسنجی‌ و بررسی‌ تقاضاهای‌ فرهنگی‌ جوانان‌ و پاسخگویی‌ مناسب‌ به‌ آن‌ از طریق‌ ارائه‌ الگوسازی‌ مناسب‌

1ـ8.    تقویت‌ تفکر و تعقل‌ و قدرت‌ نقادی‌ و انتخاب‌ در عرصة‌ تلاقی‌ و تعارض‌ افکار

1ـ9.    فراهم‌ آوردن‌ امکان‌ حضور فعال‌ و مشارکت‌ جوانان‌ در برنامه‌ها و فعالیتهای‌ فرهنگی‌ و اصلاح‌ نگرش‌ جامعه‌ مبنی‌ بر اعتماد و باور داشتن‌ به‌ توانایی‌ها و شایستگی‌های‌ نسل‌ جوان‌

1ـ10. نشاط‌ آفرینی‌ فرهنگی‌ از طریق‌ ایجاد و گسترش‌ تسهیلات‌ ورزشی‌ و پرورش‌ و تقویت‌ روح‌ و جسم‌

1ـ11. معرفی‌ هنر اصیل‌ و سازنده‌ به‌ جوانان‌

1ـ12. گسترش‌ مراکز مشاوره‌ و راهنمایی‌ جوانان

1ـ13. فراهم‌ ساختن‌ شرایط‌ و امکانات‌ کافی‌ برای‌ مطالعه‌ و تحقیق‌

1ـ14. ایجاد اشتغال‌ برای‌ جوانان‌

1ـ15. ایجاد شرایط‌ لازم‌ برای‌ ازدواج‌ جوانان‌

2.     آموزش‌ و پرورش‌

2ـ1.    تأکید بر رسالت‌ تربیتی علمی‌ مراکز آموزشی‌ و تربیت‌ همراه‌ با آموزش‌ و تقدم‌ امور تربیتی‌ در آموزش‌ و پرورش‌

2ـ2.    به‌ کارگیری‌ شیوه‌های‌ آموزشی‌ جدید مبتنی‌ بر پرورش‌ اندیشیدن‌ درست، منطقی‌ و آزاد و پاسخ‌ منطقی‌ به‌ سؤ‌الات‌ و ابهامات‌ و ایجاد روحیة‌ پرسش‌گری‌

2ـ3.    تقویت‌ کتابخوانی‌ در مدارس‌

2ـ4.    توجه‌ به‌ اصلاح‌ مداوم‌ کتابهای‌ درسی‌ و تکمیل‌ آنها بر اساس‌ نیازهای‌ آموزشی‌ عصر حاضر

2ـ5.    توجه‌ به‌ تربیت‌ فردی‌ و خانوادگی‌ دانش‌ آموزان‌

2ـ6.    توجه‌ و برنامه‌ریزی‌ برای‌ تربیت‌ سیاسیـ  اجتماعی‌ دانش‌آموزان‌

2ـ7.    تقویت‌ واهتمام‌ به‌ آموزش‌ مربیان‌ پرورشی‌ و معلمان‌

2ـ8.    لزوم‌ هماهنگی‌ در فعالیت‌های‌ تربیتی‌ مدارس‌ کشور

2ـ9.    توجه‌ به‌ نهاد خانواده‌ و ارتباط‌ مستمر بین‌ مدرسه‌ و خانواده‌ از طریق‌ انجمن‌ اولیأ و مربیان‌

2ـ10. برنامه‌ریزی‌ مناسب‌ برای‌ غنی‌سازی‌ اوقات‌ فراغت‌ دانش‌آموزان‌ و گسترش‌ فعالیت‌های‌ فوق‌ برنامه‌ مدارس

2ـ11. توجه‌ به‌ امر ورزش‌ مدارس‌

2ـ12. تقویت‌ مراکز مشاوره‌ و راهنمایی‌ دانش‌آموزان

2ـ13. تقویت‌ تشکل‌های‌ دانش‌آموزی‌ در مدارس‌ به‌ ویژه‌ تشکل‌های‌ مذهبی‌

3.    دانشگاهها و نظام‌ آموزش‌ عالی‌

3ـ1.    اهتمام‌ در جهت‌ نشر و معرفی‌ اندیشه‌های‌ امام‌ خمینی(ره) و مبانی‌ نظام‌ جمهوری‌ اسلامی‌

3ـ2.    تربیت‌ نسل‌ انقلابی‌ و اسلامی‌ که‌ پیام‌ انقلاب‌ را درک‌ و با حفظ‌ و عمل‌ به‌ آن‌ موجب‌ ماندگاری‌ و استمرار برکات‌ انقلاب‌ و درون‌زایی‌ ارزشهای‌ انقلابی‌ شود

3ـ3.    اهتمام‌ به‌ تعاطی‌ افکار و تبادل‌ آرأ با تمسک‌ به‌ روشهای‌ منطقی‌

3ـ4.    توجه‌ کافی‌ به‌ حل‌ مسائل‌ عصر با رجوع‌ به‌ معارف‌ دینی‌ و آرأ و دیدگاههای‌ حضرت‌ امام‌ خمینی‌ (ره) و رهبر معظم‌ انقلاب‌ اسلامی‌

3ـ5.    اهتمام‌ به‌ تأمین‌ نیازهای‌ فرهنگی‌ و تقویت‌ علمی‌ اساتید

3ـ6.    اهتمام‌ به‌ امر آموزش‌ و پژوهش‌ در علوم‌ انسانی‌

3ـ7.    ایجاد نظام‌ برنامه‌ریزی، نظارت‌ و ارزیابی‌ فرهنگی‌ و اجتماعی‌ در دانشگاهها

3ـ8.    قانونمند کردن‌ فعالیتهای‌ فرهنگی‌ و پشتیبانی‌ مادی‌ و معنوی‌ از فعالیتهای‌ قانونی‌ در دانشگاه‌

3ـ9.    گسترش‌ زمینه‌های‌ ارتباط‌ دانشگاهها با دستگاهها و سازمانهای‌ فرهنگی‌

3ـ10. بهره‌گیری‌ هر چه‌ بیشتر از مشارکت‌ دانشجویان‌ و اساتید در تولید و اجرای‌ برنامه‌های‌ فرهنگی‌

3ـ11. حفظ‌ و تعمیق‌ پیوندهای‌ اسلامی‌ ـ  ایرانی‌ دانشجویان‌ بورسیه‌ شاغل‌ به‌ تحصیل‌ با اندیشمندان‌ ایرانی‌ در خارج‌ از کشور

3ـ12. گسترش‌ زمینه‌های‌ ارتباط‌ دانشجویان‌ غیرحضوری‌ و شبانه‌ با نهادها و سازمانهای‌ فرهنگی‌ دانشگاه‌

4.      حوزه‌های‌ علمیه‌

4ـ1.    تبیین‌ مبانی‌ تفکر و نظام‌ اجتماعی‌ اسلامی‌ در ابعاد اقتصادی، سیاسی، اخلاقی، فرهنگی‌ و...

4ـ2.    توجه‌ بیشتر به‌ مقتضیات‌ و تحولات‌ زمان‌ و نقد و تنقیح‌ دستاوردهای‌ فرهنگی‌ جوامع‌ بشری‌ و استفاده‌ از نتایج‌ قابل‌ انطباق‌ با اصول‌ و ارزشهای‌ اسلامی‌

4ـ3.    پاسخگویی‌ به‌ مسائل‌ عصر و بهره‌گیری‌ و توجه‌ بیشتر به‌ آرأ و اندیشه‌های‌ حضرت‌ امام‌ خمینی‌ (ره) و رهبر معظم‌ انقلاب‌ اسلامی‌

4ـ4.    تلاش‌ در جهت‌ ترویج‌ فرهنگ‌ فراگیر و ناب‌ اسلامی‌ و مقابله‌ با خرافات، موهومات، جمود و تحجر فکری، مقدس‌مآبی‌ و ظاهر گرایی‌

4ـ5.    تنظیم‌ نظام‌ آموزشی‌ حوزه‌ و تقویت‌ تحقیقاتی‌ آن‌ متناسب‌ با نیازهای‌ فرهنگی‌ کشور، به‌ ویژه‌ نیازهای‌ فرهنگی‌ جوانان‌

4ـ6.    تربیت‌ نیروی‌ انسانی‌ متخصص‌ متناسب‌ با اهداف‌ انقلاب‌ و نظام‌ جمهوری‌ اسلامی

4ـ7.    توجه‌ بیشتر به‌ وحدت‌ حوزه‌ و دانشگاه‌ و راهکارهای‌ عملی‌ آن‌

4ـ8.    اهتمام‌ به‌ جذب‌ هر چه‌ بیشتر نخبگان‌ فکری‌ به‌ حوزه‌های‌ علمیه‌

4ـ9.    برنامه‌ریزی‌ برای‌ ارتباط‌ مستقیم‌ و گسترده‌ با تمامی‌ اقشار مردم‌ در جامعه‌ ایران‌

4ـ10. توجه‌ بیشتر به‌ روشهای‌ کارآمد و نوین‌ تبلیغ‌ و ارشاد توسط‌ حوزه‌های‌ علمیه‌

4ـ11. تبیین‌ مبانی‌ نظری‌ مسائل‌ فرهنگی‌ و هنری‌ (ادبیات، فیلم، تئاتر، موسیقی....) متناسب‌ با مقتضیات‌ روز

4ـ12. تلاش‌ برای‌ هماهنگی‌ بیشتر بین‌ مراجع‌ دینی‌ و رهبری‌ مذهبی‌ ـ  سیاسی‌

4ـ13. آینده‌نگری‌ و جلو بودن‌ از زمان‌ در نظریه‌پردازی‌ و تبیین‌ آرای اسلامی‌

4ـ14. پرهیز ازسوق‌ دادن‌ فعالیت‌ دینی‌ و فرهنگی‌ روحانیت‌ به‌ نهادهای‌ رسمی‌ و دولتی‌ و اتکا هر چه‌ بیشتر به‌ فرهنگ‌سازی‌ خودجوش‌ در روابط‌ متقابل‌ روحانیت‌ با مردم‌

4ـ15. ترویج‌ فرهنگ‌ قرآن، نهج‌البلاغه‌ و فرهنگ‌ معاد در میان‌ اقشار جامعه‌ جهت‌ سالم‌سازی‌ اخلاق‌ اجتماعی‌

4ـ16. بهره‌گیری‌ از هنر مشروع‌ و مؤ‌ثر در تبلیغ‌ دینی‌

4ـ17. صیانت‌ از روشهای‌ سنتی‌ تبلیغ‌ همراه‌ با بازسازی‌ آن‌

4ـ18. آسیب‌شناسی‌ تبلیغ‌ دینی‌

4ـ19. توجه‌ به‌ نیازهای‌ متنوع‌ و متکثر انسان‌ و جامع‌نگری‌ در آن‌ و نگاه‌ متوازن‌ و متعادل‌

4ـ20. توجه‌ به‌ علم‌ کلام‌ و مسائل‌ نوین‌ آن‌

4ـ21. توجه‌ به‌ علوم‌ انسانی‌ با نگاه‌ اسلامی‌

4ـ22. ایجاد نظام‌ ارزیابی‌ و سنجش‌ در تبلیغ‌  و آثار آن‌

4ـ23. مشخص‌ نمودن‌ آسیبهای‌ فرهنگی‌ ناشی‌ از نادیده‌ گرفتن‌ مبانی‌ دینی‌ و آسیبهای‌ ناشی‌ از عدم‌ توجه‌ به‌ واقعیات‌ اجتماعی‌

4ـ24. نگاه‌ متعادل‌ و متوازن‌ به‌ مراسم‌ جشن‌ و عزاداری‌ مذهبی‌

4ـ25. تکیه‌ بر مردم‌ و خودجوشی‌ آنان‌ در تبلیغ‌

4ـ26. برخورداری‌ از موضع‌ فعال‌ و نه‌ منفعل‌ در تبلیغ‌ دین‌ در سطوح‌ گوناگون‌

 

 

5.       مساجد

5ـ1.    توجه‌ به‌ مساجد و ساماندهی‌ امور آن‌ به‌ عنوان‌ مراکز نشر و گسترش‌ فرهنگ‌ اسلامی

5ـ2.    توجه‌ به‌ بهسازی‌ فیزیکی‌ مساجد و زیباسازی‌ آن‌

5ـ3.    تربیت‌ امام‌ جماعت‌ عالم‌ و آشنا به‌ مسائل‌ روز و جوانگرا

5ـ4.    استفاده‌ از فضای‌ مساجد برای‌ مطالعه‌ کتب‌ دینی‌ و علمی‌ و فکری‌ و تبادل‌ فکری‌ و تبادل‌ آرا

5ـ5.    دعوت‌ از متفکران‌ دانشگاهی‌ برای‌ سخنرانی‌ در مساجد

5ـ6.    همکاری‌ در فعالیتهای‌ کمک‌ آموزشی‌ و تربیتی‌ و تفریحی‌

5ـ7.    ایجاد فضای‌ سبز مثلاً‌ پارک‌ در کنار مساجد

5ـ8.    ایجاد مراکز مطالعه‌ روزنامه‌ و مجلات‌ در کنار مساجد و فعال‌ نمودن‌ کتابخانه‌های‌ مساجد

5ـ9.    ایجاد زمینة‌ همکاری‌ بین‌ نهادهای‌ مردمی‌ و مساجد

5ـ10. تقویت‌ کانونهای‌ فرهنگی‌ و هنری‌ مساجد

5ـ11. ترسیم‌ جایگاه‌ مساجد در نظام‌ کشور و تعیین‌ ساختار مناسب‌ برای‌ آن

5ـ12. ایجاد ارتباط‌ بین‌ مسجد و مدرسه‌ در هر محل

5ـ13. ترمیم، اصلاح‌ و آموزش‌ خادمین‌ مسجد، هیأت‌ امنا و عوامل‌ دیگر

 

ج‌ ـ  دستگاههای‌ تبلیغی‌ و رسانه‌های‌ گروهی‌

1.       برنامه‌های‌ فرهنگی‌ و هنری‌

1ـ1.    توجه‌ نهادها و رسانه‌های‌ گروهی‌ به‌ تولید مؤ‌ثر فرهنگی‌

1ـ2.    ترویج‌ مفاهیم‌ و معارف‌ اسلامی‌ و رعایت‌ حد اعتدال‌ در تبلیغ‌

1ـ3.    تقویت‌ روحیه‌ تقوا و اخلاق‌ اسلامی‌

1ـ4.    الگوسازی‌ مناسب‌ و توجه‌ به‌ سیرة‌ پیامبر (ص) و ائمه‌ اطهار (ع)

1ـ5.    توجه‌ به‌ تاریخ‌ اسلام‌ و معرفی‌ اصحاب‌ و یاران‌ پیامبر گرامی‌ و ائمه‌ اطهار (ع)

1ـ6.    یادآوری‌ حماسة‌ ایثار شهدا، جانبازان‌ و آزادگان‌ در دوران‌ انقلاب‌ و دفاع‌ مقدس‌

1ـ7.    حفظ‌ روحیه‌ و شور انقلابی‌ مردم

1ـ8.    هماهنگی‌ در تبلیغ‌ و فعالیت‌های‌ رسانه‌ای‌

1ـ9.    به‌ کارگیری‌ قالبهای‌ متنوع‌ هنری‌ برای‌ عرضة‌ مفاهیم‌ فرهنگ‌ اسلامی‌

1ـ10.  جمع‌آوری‌ دقیق‌تر و آخرین‌ اطلاعات‌ مربوط‌ به‌ فعالیت‌های‌ فرهنگی‌ و اطلاعاتی‌ و ارتباطی‌ در سطح‌ جهانی‌ واستفاده‌ از آن‌ها در برنامه‌ریزی‌ و فعالیت‌ تبلیغاتی‌ کشوری‌ و بین‌المللی‌

1ـ11.  نیازسنجی‌ مخاطبان‌ و توزیع‌ متناسب‌ برنامه‌ها

1ـ12.       تربیت‌ نیروی‌ انسانی‌ دست‌اندرکار در عرصه‌های‌ فرهنگی‌ متناسب‌ با اهداف‌ فرهنگی‌ نظام‌ به‌ ویژه‌ در بخشهای‌ تصمیم‌گیری‌ و ارزیابی‌ و نظارت‌ مستمر بر فعالیت‌ آنها

1ـ13.       بهینه‌سازی‌ و روزآمدکردن‌ روشهای‌ سنتی‌ تبلیغ‌ در عین‌ حال‌ استفاده‌ از روشهای‌ نوین‌

1ـ14.  فعالتر شدن‌ تبلیغات‌ اسلامی‌ در نمادهای‌ محلی‌ فرهنگی‌

1ـ15.  گسترش‌ کیفی‌ فعالیت‌ تبلیغات‌ اسلامی‌

1ـ16.  گسترش‌ فعالیت‌های‌ کارشناسی‌ تبلیغات‌ اسلامی‌

1ـ17. کمک‌ به‌ نهادهای‌ مردمی‌ برای‌ فعال‌ شدن‌ روزمره‌ در مسائل‌ فرهنگی‌ و فکری‌

1ـ18. گسترش‌ اردوهای‌ مذهبی‌ ـ  تفریحی‌ در سراسر کشور خصوصاً‌ روستاها

1ـ19. استفاده‌ کامل‌ از فضاهای‌ فرهنگی‌ ـ  مذهبی‌ مانند حسینیه‌ها برای‌ ایجاد تحرک‌ جغرافیایی، فرهنگی‌

1ـ20.  تقویت‌ مراکز فرهنگی‌ و هنری‌ و کمک‌ به‌ افزایش‌ تولیدات‌ این‌ مراکز

1ـ21.  تشکیل‌ و تقویت‌ و تجهیز مراکز اطلاع‌رسانی‌ و حمایت‌ وهدایت‌ صحیح‌ این‌ مراکز

1ـ22.  تقویت‌ مراکز پژوهشی‌ فرهنگی‌

1ـ23.  تشویق‌ مردم‌ به‌ مشارکت‌ و هدایت‌ انگیزه‌های‌ آنان‌ در جهت‌ فعالیت‌ در امور فرهنگی‌ و هنری‌

2.       مطبوعات‌

2ـ1.    کمک‌ به‌ ایجاد تفاهم‌ ملی‌ در جهت‌ توسعه‌ فکری‌ و فرهنگی‌ از طریق‌ تعاطی‌ افکار و تبادل‌ آرا و تمسک‌ به‌ روشهای‌ منطقی

2ـ2.    کمک‌ به‌ ایجاد ثبات‌ برای‌ توسعه‌ اقتصادی، اجتماعی‌ و فرهنگی‌ و جلوگیری‌ از غربزدگی‌ و التقاط‌

2ـ3.    گسترش‌ فرهنگ‌ نقد و گفتگو با توجه‌ به‌ ارزشهای‌ معنوی، مبانی‌ و مواضع‌ اصولی‌

2ـ4.    صیانت‌ خودجوش‌ و درون‌زا از ارزشهای‌ دینی‌ و انقلابی‌ به‌ وسیلة‌ مطبوعات‌

2ـ5.    روشن‌ کردن‌ گسل‌های‌ اجتماعی‌ و فرهنگی‌ در چارچوب‌ قوانین‌

2ـ6.    نزدیک‌کردن‌ نظریه‌های‌ موجود در جامعه‌ با طرح‌ علمی‌ و کارشناسی‌ این‌ نظریات‌ و نقد صحیح‌

2ـ7.    سعی‌ در تقریب‌ ذهنی‌ داخل‌ کشور و خارج‌ از آن‌ بوسیله‌ برجسته‌کردن‌ ساختارهای‌ اقتصادی‌ و ساختارهای‌ فرهنگی‌ با احترام‌ به‌ ارزشهای‌ ملی‌ و فرهنگی‌ اسلامی‌

2ـ8.    فراهم‌ آوردن‌ امکان‌ گفتگوهای‌ کارشناسی‌ برای‌ رسیدن‌ به‌ راهبردهای‌ فرهنگی‌ در جهت‌ اهداف‌ ملی‌ بدون‌ پرده‌دری، حرمت‌شکنی، قانون‌شکنی‌ و جوسازی‌

2ـ9.    بررسی‌ مشکلات‌ اجتماعی‌ برای‌ یافتن‌ راه‌حل‌های‌ عمومی‌

2ـ10.  بررسی‌ راههای‌ جلوگیری‌ از نفوذ سیاسی، فرهنگی‌ و اجتماعی‌ دشمنان‌ برای‌ حفظ‌ استقلال‌ کشور

2ـ11.  توسعه‌ و تقویت‌ خبرگزاری‌ داخلی‌

2ـ12.  ارتقا کمی‌ و کیفی‌ با دستیابی‌ به‌ شیوه‌های‌ مطلوب‌ و جامع‌ در انتشار اخبار و مطالب

2ـ13.  جلوگیری‌ از عوام‌زدگی‌ و عوام‌فریبی‌ و تکیه‌ بر باورها، عادتها و شیوه‌های‌ درست‌

3.      صدا و سیما

3ـ1.    تلاش‌ در جهت‌ تبیین‌ و تعمیق‌ بخشیدن‌ ایمان‌ مذهبی‌ مخاطبان‌ با بهره‌گیری‌ از بهترین‌ ابزارهای‌ هنری‌ در کلیه‌ برنامه‌های‌ صداو سیما

3ـ2.    ارائه‌ الگوهای‌ مناسب‌ برای‌ اقشار مختلف‌ مخاطبان‌ به‌ ویژه‌ کودکان‌ و نوجوانان‌ و جوانان‌ در برنامه‌های‌ مختلف‌ با شیوه‌های‌ مستقیم‌ و غیرمستقیم‌

3ـ3.    فراهم‌ سازی‌ زمینه‌های‌ ارتقأ آگاهی‌ مخاطبان‌ (بینش‌ و دانش) در زمینه‌های‌ مختلف‌ علوم‌ و فرهنگ، به‌ ویژه‌ دین‌ در کلیه‌ برنامه‌ها با جهت‌گیری‌ مناسب‌ و منطقی‌

3ـ4.    ارتقا بخشیدن‌ کیفیت‌ محتوایی‌ کلیة‌ برنامه‌های‌ صداوسیما با ارتباط‌ جدی‌ و عمیق‌تر و مستمر با اساتید حوزه‌ و دانشگاه‌

3ـ5.    بکارگیری‌ ابزارهای‌ نوین‌ و فن‌آوری‌ جدید در تهیه‌ کلیه‌ برنامه‌های‌ صداوسیما برای‌ ارتقا کیفیت‌ تصویری‌ برنامه‌ها

3ـ6.    توجه‌ جدی‌ جهت‌ عملی‌ نمودن‌ فرمایشات‌ و رهنمودهای‌ حضرت‌ امام‌ خمینی(ره) و مقام‌ معظم‌ رهبری‌ پیرامون‌ صداوسیما

3ـ7.    بهره‌گیری‌ از تولیدات‌ داخلی‌ و در صورت‌ لزوم‌ برنامه‌های‌ خارجی‌ تلویزیونی‌ با توجه‌ به‌ ارزشهای‌ اسلامی‌ و عدم‌ مغایرت‌ آنها با دینداری، کفرستیزی، ساده‌زیستی‌ و اخلاق‌ اسلامی‌

3ـ8.    افزایش‌ پوشش‌ جمعیتی‌ و جغرافیایی‌ صداوسیما

3ـ9.    تقویت‌ مراکز خبری‌ با بهره‌گیری‌ از دانش‌ فنی‌ جدید و انتخاب‌ شیوه‌های‌ مؤ‌ثر و متنوع‌ تبلیغاتی‌

3ـ10.  بهره‌گیری‌ از نظریات‌ و تجربیات‌ مسئولان، اساتید و کارشناسان‌ امور فرهنگی‌ و هنری‌ و ارتباط‌ جمعی‌

3ـ11.  ایجاد زمینه‌های‌ مناسب‌ برای‌ بهره‌گیری‌ مطلوب‌ و متعادل‌ فرهنگی‌ و هنری‌ از اوقات‌ فراغت‌ و تفریح‌

3ـ12.  تقویت‌ ارتباط‌ مناسب‌ و مکمل‌ بخش‌ فرهنگ‌ با مردم‌

3ـ13.  هماهنگی‌ در تصمیم‌گیری‌ و برنامه‌ریزی‌ فرهنگی‌ با بخش‌های‌ فرهنگی‌

سیاستهای‌ فوق‌ در جلسات‌ 444 مورخ‌ 1/4/78، 445 مورخ‌ 15/4/78، 447 مورخ‌ 12/5/78، 450 مورخ‌ 20/7/78، 451 مورخ‌ 4/8/78، 452 مورخ‌ 18/8/78، 453 مورخ‌ 16/9/78، 455 مورخ‌ 14/10/78 و 459 مورخ‌ 24/12/78 شورای‌ عالی‌ انقلاب‌ فرهنگی‌ به‌ تصویب‌ نهایی‌ رسید.



    نمونه این تلاش را می‌توان در کارتون‌ها و فیلم‌ها و قهرمان‌پروری‌هایی دید که در این گونه برنامه‌های صورت گرفته است.

    اصطلاح سکولار به معنای روزگار و دنیاست و در اندیشه تمدن غربی به تفکری اطلاق می‌شود که مربوط به این دنیا بوده و بی‌ارتباط با مسائل دینی و اخروی باشد. پس از آن که غرب با حاکمیت کلیسا به منازعه پرداخت و طبقه روشنفکران و علم‌گرایان جدید صحنه تفکر را در دست گرفتند، این طرز فکر که کلیسا باید خارج از صحنه فعالیت‌های اجتماعی قرار گیرد و در مسائل سیاسی و دولتی مداخله نکند، گسترش یافت. از آن پس «سکولاریسم» نام مکتبی شد که مذهب را از سیاست جدا می‌داند. این جدایی نه تنها جنبه‌های فردی، بلکه نظام قضایی، اجتماعی و تربیتی و سیاسی را نیز در برمی‌گیرد.

*  البته در مورد شرق‌شناسی دیدگاه‌های متفاوتی وجود دارد: گروهی آن را ناشی از روح حقیقت‌جویی و جذابیت‌های شرق و اسلام می‌دانند، گروه دیگری، استشراق را ناشی از مقاصد استعماری غرب می‌دانند و گروه آخر قائل به تفصیل واعتدال هستند و شرق‌شناسان را به چند طبقه تقسیم کرده و فقط برخی از آنها را با انگیزه‌های سوء و ضد اسلامی و در خدمت استعمار می‌دانند.