آسیبپذیری فرهنگی
مصوب 1374/2/18
شورای فرهنگ عمومی در دویست و پنجمین و دویست و ششمین جلسات خود در تاریخ های 74/2/4 و 74/2/18 مسئله آسیبپذیری فرهنگی را مورد بحث و بررسی قرار داد و نتیجه گفت و شنودها را در یک مقدمه و 4 قسمت به این شرح تصویب کرد:
مقدمه
کارشناسان و صاحبنظران اجتماعی برآنند که بخشی از پیکره اجتماعی ما مبتلا به آفت آسیبپذیری فرهنگی است که اگر امروز نسبت به آن از سر دلسوزی و شفقت چارهاندیشی نشود، برای آیندگان بسی دشوار خواهد بود. نوشته حاضر نتیجه تأملی است که در این مقوله به عمل آمده و با رعایت اختصار به این عناوین میپردازد:
1ـ آسیبپذیری فرهنگی یک جامعه چه معنی و مفهومی دارد و آثار و عوارض آن کدام است؟
2 ـ آیا به راستی اجتماع فعلی ما از جهت فرهنگی آسیبپذیر است؟
3 ـ علل پیدایش و بقای آسیبپذیری فرهنگی جامعه ایران کدام است؟
4 ـ طریق رهایی از این بیماری چیست و چگونه و با چه تدابیری میتوان جامعه را از آن نجات داد؟
قسمت اول: معنی و مفهوم
آسیبپذیری فرهنگی را نمیتوان و نمیباید با تهاجم فرهنگی یکیگرفت. در تهاجم فرهنگی جامعه در صدد بر میآید تا فرهنگ جامعه دیگر را مسخ و فسخ کند و ارزشها و اعتقادات و افکار مقبول و مطلوب خویش را در جان آن جای دهد. اما در آسیبپذیری فرهنگی با قومی و اجتماعی مواجهیم که در مقابل خصم خویش خود را باخته و پذیرای هجوم اوست و بهدست خود درونیترین دروازههای شخصیت خویش را در برابر بیگانه میگشاید.
تهاجم فرهنگی نبردی در عرصه فرهنگ و فکر و عقیده و ایمان است که در یک سوی آن جامعه مهاجم و در سوی دیگر اجتماع مدافع قرار دارد اما در آسیبپذیری نبرد و پیکاری به چشم نمیخورد بلکه هرچه هست فعالیت یکی و انفعال دیگری است.
جامعه آسیبپذیر در حقیقت جامعه بیگانهپذیر است و از خود بیگانه میشود و در همان حال با بیگانه، یگانه میشود و صفات آن را در خود متجلی میسازد. جامعه آسیبپذیر خود را سنت مذموم و بیگانه را تجدد محمود میپندارد.
در این جامعه آنچه به گذشته بر میگردد ارتجاعی و آنچه به تازگی میپیوندد پیشرفته و مترقی است. چنین جامعهای اهل تأمل نیست (بلکه بالاتر از آن فرصت تأمل ندارد) و در راه نقد گامی به جلو نمینهند. خوب و بد نمیکند و از سنجش و ارزیابی در آن خبری نیست. تنها مقلد است و بر آن است تا هرچه زودتر پوسته و هستهای از غیر بیابد. در برابر بیگانه مقاومت نمیکند و فاقد صبر انتخاب و اضطراب لازم است. خلاصه آن که آسیبپذیری معادل با از خود بیگانگی و تقلید کورکورانه و بیتعصبی است.
قسمت دوم: آسیبپذیری در بخشهایی از پیکره اجتماع ما
گروههای مختلف انسانی، پیکر هر جامعه را تشکیل میدهند که بر اساس سنن، قوانین، نهادها و در قالب سازمانهای گونه گون به هم میپیوندند و وحدت مییابند.
جامعه ایرانی به اعتراف دوست و دشمن از فرهنگی دیرینه و غنی برخوردار است و با تکیه بر فرهنگ خود، خصم متجاوز را به زانو درآورده و او را مطیع فرهنگ خویش ساخته است. گرچه این، بدین معنا نیست که هیچ گاه از فرهنگ دیگران تأثیر نپذیرفته و از تجربیات و رهآوردهای فکری و هنری اقوام و ملل دیگر حظی و نصیبی نبرده است، بلکه سخن این است که گذشتگان ما شخصیت فرهنگی مستقلی داشتهاند و اگر فرهنگ دیگری(یا پارهها و عناصر خاصی از آن) را در بر میگرفتند یا اگر نسبت به فرهنگی اعراض و اکراه داشتند یا اگر موادی از فرهنگ خودی را کنار مینهادند و ... از سر ناآگاهی و تقلید محض نبوده است.
جماعت ایرانی در مقاطعی از تاریخ خویش، تحت تأثیر دیگران قرار گرفته و فلسفه و هنر خود را تغییر داده و حتی آیین خودش را وانهاده و دین دیگران را به رسمیت شناخته است (و با ایمانی قویتر از عرضه کنندگان آن دین به پاسداری و تقویت و ترویج آن پرداخته است) اما در همه این موارد آگاهانه و از روی بصیرت عمل کرده است. جان کلام همین که بر خلاف این سنت پسندیده در تاریخ معاصر، ما قدرت و شخصیت و استقلال فرهنگی و انتخاب و اختیار آگاهانه و نقد و سنجش و خردورزی خویش را چنان که باید به نمایش نگذاشتهایم. این در حالی است که ما در محاصره دشمنانی هستیم که در وهله نخست فرهنگمان را نشانه میگیرند و اضمحلال فکر و ایمان ما را آرزو میکنند. دشمنی دول غربی با ملل مظلوم (و از آن جمله کشورهای اسلامی) و برنامهریزی آنان برای مسخ و نسخ فرهنگها واضح و آشکار است و حداقل در این مقام، نیازی به اثبات نیست. واضح است که هم اکنون با استکبار فرهنگی روبرو هستیم که در صدد است تا مرزهای فرهنگی دیگران را از میان بردارد و متعاقب آن سیاست و اقتصاد خود را جایگزین کند. سرمایهداری جهانی از آغاز حیات استعماریاش در اندیشه تسخیر فرهنگی ملل مستضعف دنیا بوده و سیاست اعزام مأموران مسیحی امروزه با ارسال امواج رادیویی و تلویزیونی و تقویت نظام ماهوارهای و غیره تعقیب میشود. (انکار این هجوم فرهنگی و نفی این شبیخون در حقیقت انکار بینایی و بصیرت خویش است.) همین جا بیفزاییم که آنچه مغضوب و مطرود ماست، تحولات(و در پارهای موارد) پیشرفتهای فرهنگی غربیها در چند قرن اخیر نبوده و نیست. بل آنچه که مورد اعتراض ماست، سوء استفاده استکبار جهانی از تحولات فرهنگی مذکور و تبدیل آن به کالایی مسموم و مشکوک است که توسط آن سعی در تخریب باورهای فرهنگهای دیگر و قصد بر هم زدن قرابت و تبادل عادی و طبیعی فرهنگها دارد و همین پدیده است که باید در برابر آن ایستادگی کرد.
به هر رو، سخن این است که در چنین شرایط سخت، ما از سنت نقد و حقیقت جویی خود چندان بهره نمیبریم. درست است که انقلاب اسلامی عزم ملت ما را در بازگشت به خویش و بازآمده از بیگانهگرایی متجلی ساخت. اما این نهضت محتاج تعمیق و تعمیم است و مستعد آن است تا به هدایت عالمان و روشن ضمیران به برگ و بار بنشیند و ایرانیان را به ملتی حق جو، نقاد، مستفیذ از ترقیها و تعالیها و متبلور از سنتهای نیکو و نوگراییهای سنجیده و سزاوار مبدل سازد. در عین حال از پذیرفتن این واقعیت گریزی نیست که هم اکنون نیز بیگانهگرایی کورکورانه و تبعیت تهوعآور از فرهنگ غربی در ابعادی از زندگی اجتماعی ما به چشم میخورد. از شیفتگی عدهای(که رقمشان اندک نیست) به غرب(و هر آنچه منسوب و متصف به آن باشد) که بگذریم با گروهی مواجه میشویم که نسبت به هجوم فرهنگی غرب آسیبپذیرند و مستعد پذیرش تهاجم و شبیخون فرهنگی دشمنان میباشند و حتی اگر بتوان گروه شیفتگان را نادیده گرفت این گروه آسیبپذیر را نمیتوان به حساب نیاورد و در باب ماهیت و علل عمده این پذیرش اندیشه نکرد و بیمناک نبود. چرا که شیفتگان غرب همواره از میان آسیبپذیران غرب سر بر میآورند و اساساً اگر چشمی ژرفنگر در میان باشد خواهد دید همین زمینههای آسیبپذیری است که شیوهها و چهارچوب تهاجم فرهنگی دشمنان را تعین میبخشد. این موضوع، شایسته درنگ و تأمل مختصری است:
میپرسیم هجوم فرهنگی دشمنان چگونه است و در قالب چه شیوههایی سامان مییابد؟
پاسخ تفصیلی این پرسش، پژوهشی طولانی میطلبد اما به عنوان پاسخ اجمالی میتوان گفت که روشهای شبیخون فرهنگی دشمنان ما عبارتند از:
1 ـ لکه دار کردن شخصیتهای سیاسی و دینی و حتی حمله کردن به پیامبر گرامی اسلام(ص) و ائمه اطهار(ع)
2 ـ تحریف در اصول و ارزشها و احکام دینی
3 ـ شخصیتسازیهای کاذب
4 ـ ایجاد فرقهها و دینهای باطل(مثل بهاییت) و ایجاد جریانهای به ظاهر اسلامی
5 ـ گسترش بدعتها (مثلاً نواختن موسیقی در مراسم عزاداری با ارگ)
6 ـ گسترش خرافات
7 ـ ابداع و نشر شبهات در مبانی دینی
8 ـ جوسازی و شایعهسازی و به راه انداختن جنگ روانی بین مردم
9 ـ تضعیف رهبری
حال پرسیدنی است که این قبیل اقدامات، ترفندها و دسیسهها در چه گروهی از مردم کارگر میافتد و مؤثر واقع میشود. البته ملتی که خرافاتی است( و مثلاً عدد سیزده را نحس میداند و به فالبینها و رمالها رو میآورد) زمینه مناسب گسترش خرافات را برای دشمن فراهم میآورد و ملتی که سطحی نگر و دهن بین و شایعهپذیر باشد، به جوسازی و شایعهسازی دشمن بها میدهد و او را در جنگ روانی پیروز میکند و ملتی که قدرت نقد در بدعتها را نداشته باشد، اسیر بدعتهای زشت میشود و به همین ترتیب تجملگرایی و رفاه طلبی و عادت گرایی و الگوپذیری و خودباختگی ملتی، هر یک، قدرت خصم را در سلطهگری، و قابلیت آن ملت را در سلطهپذیری افزایش میدهد.
بنابراین موفقیت دشمنان اسلام و انقلاب اسلامی در آسیبپذیر بودن جامعة اسلامی است و اگر در این نتیجهگیری بر حق باشیم، بحث از آسیبپذیری فرهنگی هم عرض بحث تهاجم فرهنگی، از اهمیت و اولویت لازم برخوردار خواهد بود.
قسمت سوم: علل پیدایش و بقای آسیبپذیری فرهنگی در جامعة ایران
آسیبپذیری فرهنگی و تقلید و تبعیت فکری و عملیگروهی از ایرانیان یک پدیدة اجتماعی است. یعنی ریشههای جامعهشناختی خاصی دارد که درذیل به برخی از آنها اشاره میشود.
1 ـ عقب ماندگی اقتصادی و فنی ما سبب شده است که وارد کنندة محصولات و کالاهای مختلف و گونه گون غربی باشیم. اما ورود هر کالایی از فرنگ در واقع ورود پاره و عنصری از فرهنگ آنان است و این مطلبی است که حاجتی به شرح و توضیح ندارد. البته وقتی که تلویزیون و رادیو و ویدئو و فیلم و نوار و کتاب و روزنامه و مجله و الگوی لباس و وسایل آرایش و تلفن و خودرو و یخچال و لباسشویی و جارو و دارو و غذا و معماری و کود و سم و سلاح و ... غربیان را مستقیم و یا غیرمستقیم (پس از سوار کردن و یا بر اساس دانش فنی که از آنها گرفتهایم) وارد میکنیم، در حقیقت، در نگاهی عمیقتر، فکر و فلسفه و انسانشناسی و جامعهشناسی و اقتصاد و فلسفه سیاسی و فیزیک و شیمی و زیستشناسی و اخلاق و مدیریت و ... آنها را وارد کردهایم و همین ورود پنهانی فرهنگ غربی است که به طور طبیعی جا را برای فرهنگ خودی تنگ میکند. البته نباید نتیجه گرفت که پس مناسبات اقتصادی و فنی خود را با جهان صنعتی قطع کنیم و از تولیدات سنتی و بومی خود استفاده کنیم. این امر نه شدنی است و نه منطقی! مقصود آن است که عمق شناس باشیم و بحث ترکیب فرهنگها را آگاهانه و سنجیده پی بگیریم.
2 ـ ضعفهای موجود در بخشهایی از فرهنگ سنتی ما خودبخود زمینة فرار از خود را تشدید میکند. دشمنان ما این ضعفها را شناسایی میکنند و با بزرگنمایی آنها و حملات مداوم، افراد را به طرف خود میکشانند.
3 ـ مبهم بودن تعریف خودی و تبیین ناشده ماندن شخصیت فرهنگی ما( به صورت متمایز از دیگران) سبب میشود تا افراد مرز میان خود و دیگران را دقیقاً تشخیص ندهند و احیاناً ویژگیهایی را به خود و شخصیت فرهنگی اسلامی ـ ایرانیشان نسبت دهند که نادرست باشد، فیالمثل هنوز نمیتوان مشخصاً از موسیقی، تئاتر، سینما، اقتصاد، دانش فنی، جامعهشناسی، روانشناسی، لباس، آرایش و ... اسلامی و ایرانی گفتگو کرد.
به عبارت دیگر در این وادیها مواضع و دیدگاههای مدون و متجلی در نهادهای اجتماعی خاص وجود ندارد.
4 ـ در انتقال فرهنگ و ارزشها و آداب و رسوم و افکار و اعتقادات نیز، از ابزارها و ادوات موجود بهترین و بیشترین استفادة لازم را نکرده و نمیکنیم. اساساً این مسئله(که از ناحیه برخی مطرح میشود) مسئله مهمی است که آیا رسانههای جدید(مثل صدا و سیما و ...) قدرت انتقال محتویات فرهنگ قدیمی را دارند یا نه؟ آیا مثلاً تلویزیون میتواند ایمان و عشق به اهل بیت(ع) را منتقل کند یا نه؟ آیا تنها راه استفاده از هیأتها و دستههای سینهزنی و حسینیهها و ... است؟ به هر حال ما از سویی چندان به طرق انتقال سنتی فرهنگ بها نمیدهیم و از سوی دیگر از رسانههای جدید بهرهبرداری مطلوب نمیکنیم. بنابراین، شبکه تداومبخش شخصیت فرهنگیمان ضعیف عمل میکند و درجه خود ناشناسی و گریز از خود بالا میرود.
5 ـ این عوامل خودبخود قدرت نقد و تفکیک میان خوب و بد و درست و نادرست را از یک ملت سلب میکند و زمینههای آسیبپذیری جدی از فرهنگ دیگران را فراهم میآورد.
قسمت چهارم: چگونگی مبارزه با آسیبپذیری فرهنگی
اگر بخواهیم از وضع آسیبپذیری خارج شویم و خود را در مقابل شبیخون فرهنگی دشمنان از درون مصونیت بخشیم چه وظایفی به عهده داریم؟
در پاسخ به این پرسش اجمالاً میتوان گفت:
1 ـ باید در تبیین حقایق دینی ما بیش از پیش کوشش کنیم و از زوایای مختلف و دربارة مشکلات گونه گون، مواضع اسلام عزیز را برای خود و دیگران روشن کنیم.
2 ـ باید با انجام پیوند بین منابع رسمی و جوانان، قدرت تأثیرگذاری را افزایش داده، در تربیت دینی جوانان و آینده سازان اهتمام بیشتری بورزیم چرا که تقویم و تقویت مبادی اخلاقی و عملی سد راه انحراف و مانع از شیفتگی به این و آن میشود. اگر نونهالان نازک اندام خود را، به درختان ریشهداری مبدل سازیم، آنگاه از هجوم طوفانهای سهمگین نیز هراسی نخواهیم داشت.
3 ـ باید به تقویت نهاد خانواده بپردازیم و از رشد عوامل تخریب آن به شدت جلوگیری کنیم چرا که خانواده دژ مستحکمی است که ایمان و اعتقاد آدمی در آن محافظت میشود. در این زمینه آموزش و ارتقای دانش مذهبی زنان، در اولویت قرار دارد.
4 ـ احیای تعصبات صحیح مذهبی و حتی ملی و در حقیقت احیای روحیة به خود متکی بودن و به خود مفتخر بودن(در موارد شایسته افتخار که البته کم هم نیستند) امر لازمی است که باید به دنبال آن باشیم.
5 ـ باید میان خودی و غیر خودی مرز مشخصی رسم کنیم و شاخص اسلامی و ایرانی زیستن را معین سازیم تا از سر غفلت حدود سنت اصیل و میراث قابل افتخار و قابل انتقال در هم شکسته نشود، با داشتن این شاخصها حتی بهتر میتوان از فرهنگهای دیگر استفاده کرد.(یعنی عناصر سازگار با این شاخصها را پذیرا شویم و موارد ناسازگار با آنها را طرد کنیم).
6 ـ کوشش کنیم تا در عمل به سنتهای صحیح خود احترام بگذاریم. مثلاً در تکریم والدین خود همت کنیم که پاسدار ارزشهای اسلام و انقلاب باشیم.
7 ـ مسئولان و کارگزاران و هادیان جامعة اسلامی باید در تحقق اصول اخلاقی و ارزشهای دینی و آداب و رسوم صحیح پیشقدم باشند، تا به صورت اسوهها و نمونههای عینی و عملی درآیند. به هر حال از تأثیر شگرف ترویج و تبلیغ عملی غافل نشویم.
8 ـ مسئولان وکارگزاران باید صادقانه، پیشرفتکارها را به اطلاع مردم برسانند و بهطور کلی در خبررسانی و آگاهیدهی به موقع و کامل کوشش کنند و در گفتار و عمل تناقض نداشته باشند.
9 ـ عملکرد این و آن در هر جا و به هر ترتیب را به ماهیت اسلام عزیز و انقلاب شکوهمند خود معطوف نکنیم، بلکه با تفکیک این دو از یکدیگر حافظ زیبایی و جذابیت انقلاب و اسلام باشیم.
10ـ قابلیتهای خودی و درونی خود را شناسایی و مطرح کنیم و از این طریق چهرههایی توانمند و کارآ به خود نسبت دهیم.
11 ـ فرهنگ حضور کارشناسانه در مجامع و میدانهای مختلف بینالمللی را در خود تقویت کنیم و در خصوص غرب، تحلیل اساسی داشته باشیم.
12ـ اوقات فراغت قشرهای مختلف اجتماعمان را با واقعبینی، با برنامههای سالم پر کنیم و انگیزه مردم برای مراجعه به منافع تفریحی ناسالم غربیان را از بین ببریم. به عنوان مثال در تولید و توزیع فیلمهای مجاز، کوشش بیشتری بکنیم.
13ـ از رسانههای فرهنگی و مختلف خود(خواه سنتی و خواه جدید) استفاده بیشتر و بهتری به عمل آوریم و در افزایش کارآییشان از تجربیات دیگران استفاده کنیم
برای توفیق در مقابله با آفت آسیبپذیری، وزارتخانهها و سازمانهای عضو شورای فرهنگ عمومی هر یک در محدودة وظایف و اختیارات قانونی خویش به طور خاص و سایر مؤسسات دولتی و همچنین بخش خصوصی به طور عام در تحقق اعمال و روشهای فوق مسئولیت دارند.*
* این طرح براساس انجام بررسی کارشناسی صورت گرفته است و برای اجرا بایستی به تصویب شورای عالی انقلاب فرهنگی برسد.